گفتار هشتم: قدرت و سیاست

گفتار هشتم: قدرت و سیاست

برخلاف تصوری که در نظریه‌‌ی بازی درباره‌‌ی انواع بازی‌‌ها وجود دارد، هر بازی برنده ـ برنده ‌‌‌ای بهینه نیست، اما به طور قطع هر بازی ‌‌‌ بهینه ‌‌‌ای در طیف بازی ‌‌‌های برنده ـ برنده قرار می ‌‌‌گیرد. البته ماشین ‌‌‌هایی اجتماعی، مثل ماشین سیاست مدرن وجود دارد که پیش ‌‌‌فرض آنها بازیِ برنده ـ بازنده است. در یک بازه ‌‌‌ی زمانی دو قرنه، به نام استعمار، که در ضمن مقدمه ‌‌‌ی مدرنیته به شمار می ‌‌‌رود، پیش ‌‌‌فرض این است که رابطه ‌‌‌ی یک جامعه با جامعه ‌‌‌ی دیگر باید
برنده ـ بازنده باشد. در این حالت، راه‌‌حلی جز برده ‌‌‌گیری برای پیشرفت تصورپذیر نیست و فقط مسأله این است که راهبردها و شیوه ‌‌‌ ‌‌‌های عمل به این بازی برنده ـ بازنده چیست و به چه ترتیب باید آن را توجیه و به بهترین شکل پیاده کرد تا به درستی عمل کند.

بر این اساس استعمارگران در ابتدا، به نام مسیحیت و وعده‌‌ی رستگاری با گرویدن به آن و در آخر با توجیه پیشرفت جوامع و رهایی از بربریت، به بازیِ برنده ـ بازنده‌‌ای دست زدند که حاصل هردو کشتار و غارتِ جوامع دیگر بود. البته این شیوه، یگانه پیکربندی سیستم ‌‌‌های سیاسی نیست و برای مثال در ایران سرمشق سیاسی متفاوتی وجود داشته است. حقیقت تکان ‌‌‌دهنده ‌‌‌ این است که هیچ تمدنی در طی تاریخ، مانند ایران مورد حمله قرار نگرفته است، با این حال هرگز به شکل کامل فرو نپاشیده وتوانسته دوباره احیا شود و تا امروز نیز با وجود بلایای پرشماری که از سر گذرانده، سرزنده و پویا به حیات خود ادامه می ‌‌‌دهد. بنابراین پشت این تاریخ پر فراز و نشیب تجربه ‌‌‌ی سیاسی ‌‌‌ای نهفته است که باید با دقت خوانده شود.

بعد از مطالعه ‌‌‌ی نحوه ‌‌‌ی سیاست ‌‌‌ورزی در ایران ‌‌‌زمین این نتیجه حاصل می ‌‌‌شود که قدرت سیاسی و نظامی در ایران در چارچوب بازی برنده ـ برنده پیکربندی شده است. از این رو، در زمان حاضر مشکلِ عمده ‌‌‌ی نظام سیاسی ایران «مدرن شدن این مفاهیم» و «از دست دادن این پیکربندی کهن» است. در کتاب کوروش رهایی ‌‌‌بخش[1] به ‌‌‌صورت کامل به این موضوع پرداخته شده است، مختصری از آن را برای شرح بحث در این بخش ذکر می‌‌کنیم.

کوروش اولین کشور بزرگ تاریخ را تأسیس کرد و نظم سیاسی‌‌ای را بنیان گذاشت که تا پیش از او سابقه نداشت. سرزمینی که کوروش بر آن حکم می‌‌راند، اکنون نزدیک به چهل کشور را شامل می ‌‌‌شود. پیش از او هم هر شاه بر دولت‌‌شهر کوچکی حکومت می ‌‌‌کرد و همه ‌‌‌ی ‌‌‌مردم قادر بودند حکمران سرزمیش‌‌شان را ببینند. اما کوروش کشوری عظیم را پایه‌‌گذاری کرد که وسعت آن همه‌‌ی مناطق یکجانشین سه قاره را در بر می ‌‌‌گرفت، و مردم با این ‌‌‌که او را نمی ‌‌‌دیدند، جایگاه شاهنشاهی او را پذیرفته بودند. پرسش این است که کوروش چگونه این کشور بزرگ را به وجود آورد و مردم این سرزمین پهناور چگونه به او وفادار بودند؟

شواهد تاریخی نشان می ‌‌‌دهد که در دوران هخامنشیان هیچ جنگ داخلی و هیچ شورش دامنه ‌‌‌داری ــ به جز ماجرای بردیای دروغین که کودتایی درباری برای تصاحب قدرت بود و جنگ ‌‌‌های جانشینی، پس از کشته شدنِ بردیا[2] ــ به وقوع نپیوست و این نظام سیاسی عظیم به مدت دویست و سی سال دوام آورد. بعد از حمله ‌‌‌ی اسکندر و فروپاشی هخامنشیان نیز این نظام سیاسی دوباره به دست اشکانیان احیا شد و این ‌‌‌بار پانصد سال پابرجا ماند و بعد از آن نیز ساسانیان به مدت بیش از چهارصد سال بر اساس این سرمشق حکومت کردند. این اعداد بسیار بزرگ‌‌اند، زیرا دودمان ‌‌‌های مشابه آن در چین و روم بیشتر از هفتاد تا نود سال دوام نمی‌‌آوردند. یکی از دلایل مهم استحکام سیاسی در ایران، تعریف قدرت به گونه ‌‌‌ای خاص و متفاوت از دیگر تمدن ‌‌‌ها است. به عبارت دیگر، شیوه ‌‌‌ی حکومت ‌‌‌داری ایرانیان بر مبنای بازی برنده ـ برنده ‌‌‌ی سیاسی شکل گرفته بوده است. برای مثال در این شیوه، به جای حمله به سرزمین ‌‌‌های دیگر و غارت منابع ‌‌‌شان -که الگوی رایج و مسلط بر تمدن اروپایی بوده- بر راهسازی و امنیت بازرگانی تأکید می‌‌شده و به این ترتیب افزوده ‌‌‌ای از ترابری کالا و داد و ستد به دست می ‌‌‌آمده است که چند برابر بزرگ‌‌تر از اقتصاد غارت بوده و در ضمن به آبادانی و رفاه عمومی مردم و روابط دوستانه با همسایه ‌‌‌ها و جمعیت‌‌های پیرامونی می ‌‌‌انجامیده است.

البته این سرمشق در مواقعی از تاریخ کنار گذاشته شد و مشکلات فراوانی نیز به بار آورد. بنابراین بازیِ برنده ـ برنده حتی در عرصه ‌‌‌ی سیاست هم وجود دارد و بهترین شیوه ‌‌‌ی پیکربندی قدرت سیاسی است. اگر نظامی سیاسی از پرداختن به بازی برنده ـ برنده دست کشید باید آن را احیا کرد یا اگر مانند نظام سیاسی آمریکا که بازی برنده ـ برنده در آن تعریف نشده و ساختار سیاستش بر مبنای بازی برنده ـ بازنده و در میان احزابی است که به ‌‌‌وسیله ‌‌‌ی کانون ‌‌‌های قدرت پشتیبانی می‌‌شوند، باید پیش ‌‌‌فرض ‌‌‌های غلط را حذف کرد و شیوه ‌‌‌ی جدیدی از سیاست بر مبنای بازی برنده ـ برنده طراحی کرد.

 

 

  1. ۱۲. وکیلی، ۱۳۹۳.
  2. ۱۳. وکیلی، ۱۳۹۰.

 

 

ادامه مطلب: گفتار نهم: ساختار قدرت

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب