گفتار نهم: ساختار قدرت

گفتار نهم: ساختار قدرت

کنت گالبرایت در کتاب خود «آناتومی قدرت» ساختارها و سرمنشاء قدرت را به تفصیل شرح می‌‌‌دهد و برای افراد سه نوع قدرت نهادی قائل می‌‌‌شود:

۱. افرادی که کیفر می ‌‌‌دهند؛ این‌‌‌ها بر مبنای آرای ماکیاولی با ایجاد ترس در دیگران، به قدرت دست می‌‌‌یابند. یعنی رفتاری خشونت‌‌‌بار یا اطلاعاتی دارند که می ‌‌‌تواند مسأله ‌‌‌ساز شود.

۲.افرادی که پاداش می ‌‌‌دهند؛ یا با پول و مقام سبب تشویق دیگران می ‌‌‌شوند.

۳. افرادی که سازمان ‌‌‌دهنده ‌‌‌اند؛ یعنی بدون تشویق و تنبیه افراد را به درستی به هم وصل می‌‌‌کنند.

گالبرایت برای به کرسی نشاندن بحث خود به چند نمونه از افراد مشهور اشاره می‌‌‌کند مثلاً راکفلر را صاحب قدرت تشویقی، استالین را دارای قدرت تنبیهی و گاندی را سازمان ‌‌‌دهنده معرفی می‌‌‌کند. این نگاه به مقوله‌‌‌ی قدرت در افراد، نگاهی کلاسیک است و بر اساس آن برای پی بردن به قدرت افراد باید دید چه کسی در سازمان قدرت عزل و نصب یا تنبیه دارد، چه کسی می ‌‌‌تواند افراد را با پاداش مادی مجاب کند یا چه کسی توان ایجاد تغییر در ساختار و اهداف سازمان دارد.

استوارت کلگ نیز در کتاب ‌‌‌ «چهارچوب ‌‌‌های قدرت» با نگاهی پسا ساختارگرایانه بر همین چارچوب تأکید می‌‌‌کند.

حال همین سازوکار را در مدل سیستمی زروان بررسی می ‌‌‌کنیم. همان ‌‌‌طور که شرح داده شد، در مدل زروان، نهاد از سه نفر و بیشتر تشکیل می ‌‌‌شود. در این حالت افراد در دسته ‌‌‌های مختلف قرار می ‌‌‌گیرند، و به این شکل خودبه ‌‌‌خود گروه ‌‌‌بندی ‌‌‌هایی در نهاد شکل می ‌‌‌گیرد که قدرت از آن نشأت می ‌‌‌گیرد و بر اساس آن سازوکار قدرت پدید می ‌‌‌آید.

در مدل زروان، افراد در نهاد به دو روش عمل می‌‌‌کنند، یا قلبم را زیاد می ‌‌‌کنند که سبب می ‌‌‌شود دیگران با آن‌‌‌ها همراه و هم ‌‌‌دست ‌‌‌شوند یا قلبم را کم می ‌‌‌کنند و افراد از آن‌‌‌ها فاصله می ‌‌‌گیرند تا در دسته ‌‌‌ای که هدف‌‌‌اش کاهش قلبم است قرار نگیرند.

در دیدگاه گالبرایت، تشریح سرمنشاء و ساختار قدرت بر اساس سیستم کیفر و پاداش استالینی، کاملاً قابل نقد است. استالین معتقد بود «بورژوا ‌‌‌»ها باید کشته شوند، اما تعریف دقیقی برای بورژوا وجود نداشت و ممکن بود هر شخصی بر این مبنا هدف کیفر و یا پاداش قرار گیرد. بنابراین کیفر و پاداش امری نسبی است. در مدل زروان، کم شدن قلبم کیفر و زیاد شدن قلبم پاداش است. اگر شخصی در درازمدت مدام پاداش دهد، وضعیت مناسب و قدرت بیشتری خواهد یافت اما پیگیری همیشگی این روند ممکن نیست. زیرا پاداش دادنِ ممتد و با بسامد یکسان آموختگی و خوگیری ایجاد می ‌‌‌کند و عادی می ‌‌‌شود. یعنی اگر هر روز به فردی شاخه گل بدهید او کم ‌‌‌کم به این موضوع عادت می ‌‌‌کند. درباره ‌‌‌ی کیفر نیز شرایط همین گونه است و نمی ‌‌‌توان به شکل پیوسته کسی را کیفر کرد. یعنی اگر قلبم با بسامدی مشخص و به شکل دائم کم شود خوگیری ایجاد می ‌‌‌کند. مثلاً افراد به رفتارهای پرخاشگرانه عادت کرده و دیگر از آن ناراحت نمی ‌‌‌شوند.

پس، کیفر و پاداش، کم و زیاد کردن قلبم دیگران است اما وجود شاخص ‌‌‌هایی میزان تأثیر کیفر و پاداش را افزایش می‌‌‌دهد:

۱. بسامد نا ‌‌‌مشخصی داشته باشد و غافل ‌‌‌گیرانه باشد؛ هنگامی که فرد انتظار تنبیه و پاداش نداشته باشد و ناگهان با آن مواجه ‌‌‌شود تأثیر بیشتری خواهد داشت.

۲. تصادفی نباشد و برای آن دلیلی وجود داشته باشد؛ فرد بعد از رفتاری نیکو، پاداش و بعد از خطا کیفر ببیند.

۳. متناسب با رفتار فرد باشد؛ چگونگی تنبیه با خطای صورت ‌‌‌گرفته هم‌‌‌خوانی داشته و یا پاداشی متناسب با رفتار فرد به او داده شود.

تناسب میان کیفر و پاداش و کردار انتخابی افراد را در ایران «داد» (داته) می ‌‌‌نامند. مفهوم دادگری در ایران‌‌‌زمین با دقت صورت ‌‌‌بندی شده و بسیار کهن است و داریوش بزرگ در کتیبه‌‌‌ی بیستون به آن اشاره کرده است.

۴. رمزگذاری آن مشخص باشد و معلوم شود کیفر و پاداش را چه کسانی اعمال می‌‌‌کنند. شواهد نشان می ‌‌‌دهد قدرت در شرایطی بهینه است که رمزگذاری آن اجتماعی باشد. یعنی اگر پاداش یا کیفری را از طرف قبیله یا ملت اعمال شود، اثر قوی ‌‌‌تری دارد و رفتار فرد هم در میان جامعه سرشکن می ‌‌‌شود. به همین دلیل دولتمردان همواره از طرف مردم حرف می ‌‌‌زنند. یا رییسی که قصد اخراج کارمندی را دارد، می ‌‌‌گوید همه می ‌‌‌خواهند تو اخراج شوی تا از این طریق به به عملش مشروعیت دهد.

همه‌‌‌ی این رفتارها در راستای کم و زیاد شدن قلبم و منشاء تولید قدرت است. اما راهبردی که به شکل واقعی در سازمان قدرت ایجاد می ‌‌‌کند بازی برنده ـ برنده ‌‌‌یِ انباشت ‌‌‌شونده است. فرد هنگامی قدرت دارد که با دیگران برنده ـ برنده بازی می ‌‌‌کند و آن‌‌‌ها را تشویق می ‌‌‌کند تا با هم برنده ـ برنده بازی کنند. به این ترتیب، شبکه ‌‌‌ای تشکیل می ‌‌‌شود که قدرت همه‌‌‌ی افراد در آن افزایش می‌‌‌یابد. اما اگر شبکه ‌‌‌ای در تقابل با آن‌‌‌ها و به شکل برنده ـ بازنده بازی کند، لازم است برای رسیدن به پیروزی و پرهیز از شکست، شبکه ‌‌‌ی خود را گسترش دهند. بنابراین هم ‌‌‌افزاییِ بازیِ برنده ـ برنده، قدرت تولید می ‌‌‌کند.

عناصر این هم ‌‌‌افزایی همان ‌‌‌طور که گالبرایت در شکل کلاسیک‌‌‌اش مطرح می ‌‌‌کند، بر اساس منافع شکل می ‌‌‌گیرد. یعنی می‌توان با یافتن منافع مشترک با افرادگوناگون وارد بازی برنده ـ برنده شد و به این روش هم‌‌‌افزایی را بسط داد.

شیوه ‌‌‌ی کلاسیک محاسبه ‌‌‌ی منافع مشترک، علاوه بر اقتصاد در رشته ‌‌‌های مدیریت، جامعه ‌‌‌شناسی سازمانی و … کاربرد دارد. در مدل اقتصادی آن، ابتدا سود و زیان را محاسبه و سپس فردی که ارتباط با او بیشترین سود را دارد برای بازی برنده ـ برنده انتخاب می‌‌‌کنند.

در مدل زروان علاوه بر بهره‌‌‌گیری از سرمشق سیستم ‌‌‌های پیچیده و داده ‌‌‌هایی که در اختیارمان قرار می ‌‌‌دهد تجربه ‌‌‌ ‌‌‌های سازمانی تمدن ایرانی را هم بررسی و از نتایج به دست آمده در راستای بهینه ساختن راهکارها استفاده می ‌‌‌کنیم.

زندگی در ایران با بختی نیک همراه است که معمولاً از آن غفلت می ‌‌‌کنیم. ما وارث حوزه ‌‌‌ی تمدنی ‌‌‌ای هستیم که پنج ‌‌‌هزار سال قدمت دارد. این حوزه ‌‌‌ی تمدنی که در لایه ‌‌‌ی اجتماعی قرار می ‌‌‌گیرد، خود یک نهاد ‌‌‌ است. به همین دلیل تبار ‌‌‌نامه ‌‌‌ی بسیاری از ساختار ‌‌‌هایی که اکنون هم در جامعه فعال هستند به چندهزار سال قبل باز می ‌‌‌گردد یا بعضی از مفاهیمی که از آن‌‌‌ها سخن گفته می ‌‌‌شود، گاهی ریشه ‌‌‌ای سه هزار ساله در تاریخ اندیشه ‌‌‌ی ایرانی دارند. در حالی که معمولاً عمر خاطرات جوامع انسانی به بیش از پانصد سال نمی‌‌‌رسد. این اعداد شگفت ‌‌‌انگیز و قدیمی نشان ‌‌‌ می ‌‌‌دهد که پشت این ساختارها و مفاهیم کهن، تجربه ‌‌‌ای سرشار نهفته که این چنین دوام آورده است.

ایرانیان این بخت را دارند که وقتی درباره ‌‌‌ی مفاهیمی مثل هم ‌‌‌افزاییِ بازیِ برنده ـ برنده تحقیق می ‌‌‌کنند، می‌‌‌توانند با مراجعه به آزمایشگاهی مانند تمدن ایرانی، بررسی کنند که این مفاهیم در تمدن ایران چگونه تحول پیدا کرده است. تمدن ایرانی از انباشت تجربه ‌‌‌ای چند برابر دیگر تمدن ‌‌‌ها برخوردار است و مفاهیم متفاوتی در این بستر خلق شده است. از جمله‌‌‌ی این مفاهیم، «مهر» است که کلیدواژه ‌‌‌ای شگفت ‌‌‌انگیز، قدیمی و بسیار تأثیرگذار در روابط انسانی است.

 

 

ادامه مطلب: بخش سوم: مهر، آرمان و خواست – گفتار نخست: خواست و میل

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب