درباره‌ی افول مسابقه‌های علمی

درباره‌ی افول مسابقه‌های علمی

روزنامه شهروند؟، اسفند ۱۳۹۴

 

قدیم‌ ندیم‌ها که خانه‌ی ما تلویزیون داشت و هنوز تماشایش میان مردم رایج بود، یکی از برنامه‌های محبوب که پا به پای سریالها و فیلمهای سینمایی در جرگه‌ی همکلاس‌های دبستانی و محفل‌های خانوادگی مورد بحث و اشاره واقع می‌شد، مسابقه‌های علمی بود. برنامه‌هایی که در آن چند فرد یا گروه با پرسشهایی روبرو می‌شدند که اطلاعات عمومی یا اندوخته‌ی علمی‌شان را می‌سنجید. برگزار کنندگان این برنامه‌ها هم شخصیتهایی محبوب و خوشنام بودند که شادروان منوچهر نوذری و دوست گرامی‌ام دکتر اسفندیار معتمدی در میانشان به شمارند که یاد اولی به خیر و عمر دومی دراز باد.

در اواخر دهه‌ی ۱۳۶۰ تا میانه‌ی ۱۳۷۰ با تثبیت تدریجی ویدئو در خانه‌ها، این نوع مسابقه‌ها هم پا به پای افول تدریجی محبوبیت تلویزیون از مدار توجه عمومی خارج شد. هرچند ساخت و تولید این رده از مسابقه‌ها همچنان تا به امروز دوام یافته و همچنان در کنار مسابقه‌های ورزشی یکی از پربیننده‌ترین بخشهای تلویزیون ماست، نزدِ آن قشری از مردم که مخاطب پر و پا قرص «رسانه‌ی ملی» هستند. آنگاه در میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۷۰ به تدریج تماشای برنامه‌های ماهواره رواج یافت و بعدتر که اینترنت پرسرعت هم دستیابی به فرآورده‌های تصویری را آسان ساخت، کم کم شکلی دیگر از اقبال به مسابقه‌هایی از این دست باب شد. با این تفاوت که این بار استعدادهای هنری افراد به مسابقه گذاشته می‌شد.

رسانه‌های نوینی که امروز در اختیار مردم کشورمان هستند، طیفی وسیع از برنامه‌ها را که در سطحی جهانی تولید می‌شوند در اختیار مخاطبانی مشتاق می‌گذارند که به لطف غیابِ قانون کپی‌رایت، امکان بهره‌وری رایگان از هر فیلم و برنامه‌ای را دارند. در این شرایط این که کدام برنامه‌ها بیشترین مخاطب را پیدا می‌کند و بیشتر موضوع بحث و گفتگو و احیانا جبهه‌بندی و اختلاف نظر قرار می‌گیرند، اهمیت زیادی دارد. چرا که چیزی را درباره‌ی ساز و کارهای روانشناختی جاری در جامعه برملا می‌سازد. شواهد فراوانی در دست داریم که نشان می‌دهد مردم از تماشای مسابقه‌هایی که با حضور داورانی در آوردگاهی آراسته انجام می‌پذیرد، استقبال می‌کنند. این مسابقه ممکن است از جنس همان ارزیابی دانش و علم افراد باشد، یا جنبه‌ای ورزشی یا هنری داشته باشد.

امروز چند رده از مسابقه‌ها مخاطبانی پر و پا قرص را به خود جلب کرده است. برخی از تماشای رقابتهای ورزشی لذت می‌برند و برخی دیگر رقابتهای علمی و فرهنگی را ترجیح می‌دهند. رده‌ی دیگری هم که به نسبت نوپاتر است به سرعت توسعه یافته و آن به رقابتهای هنری مربوط می‌شود. الگوی عمومی‌ای که طی دو دهه‌ی گذشته شاهدش بوده‌ایم، تخصصی شدن و شاخه شاخه شدن جمعیت مخاطبان رقابتهای ورزشی است، و افول تدریجی مسابقه‌های علمی و رواج و محبوبیت چشمگیر رقابتهای هنری. به طور خاص چنین می‌نماید که در این میان تماشای برنامه‌های انتخاب خواننده‌ی برتر یا ملکه‌ی زیبایی بیشترین رواج را داشته باشد. یعنی گویا با نوعی گذار از مسابقه‌های علم‌مدارِ مبتنی بر زبانِ پیچیده، به سوی رقابتهای زیبایی‌شناسانه بر سر صدا یا شکل ظاهری سر و کار داریم.

در این بافت دو پرسش در برابرمان قرار دارد. نخست آن که چرا تماشای مسابقه دادنِ افرادی دیگر جذاب و خوشایند است؟ و دوم آن که چرا در این میان مسابقه‌هایی از جنس خوانندگی تا این پایه مورد توجه و استقبال مخاطبان ایرانی قرار می‌گیرد؟

نخستین نکته‌ای که به پاسخ این پرسش دوقلو کمک می‌کند آن است که اصولا تماشای مسابقه و رقابت «دیگری» به خاطر شباهت‌هایش با «من» جذاب است. یعنی به این خاطر که می‌توان با یکی از رقابت‌گران همذات‌پنداری کرد، تماشای رویارویی‌اش با حریفان لذت‌بخش و شادی‌برانگیز می‌شود. هرچه کشمکش این رقیبان جانانه‌تر و داورها نامدارتر و دستاورد و جایزه‌ی نهایی بزرگتر باشد، این همذات‌پنداری ریشه‌دارتر و تماشای مسابقه هیجان‌انگیزتر می‌شود. به این خاطر است که در این رده از برنامه‌ها در انتخاب داوران نامدار و محبوب و معتبر دقت فراوانی می‌کنند و افرادی را در یک رقابت شرکت می‌دهند که توانایی‌هایی نزدیک به هم داشته باشند.

دومین نکته که شاید بتواند روند گذار از مسابقه‌های علمی به هنری را هم توضیح دهد، پیچیدگی موضوعی است که بر سر آن رقابت رخ می‌نماید. طبیعی است که هرچه مضمون مسابقه سرراست‌تر و دم دست‌تر باشد مخاطبان بیشتری را به خود جذب می‌کند. مسابقات پرورش اندام یا اسکی یا اتوموبیل‌رانی مخاطبانی خاص و ویژه را به خود جلب می‌کند، چون ساختار بدنی و مهارتها یا ابزارهای لازم برای ورود به این میدان در اختیار همگان نیست. اما فوتبال و کشتی را همه دوست دارند، چرا که با تجربه‌ی زیسته‌شان ارتباط نزدیکتری برقرار می‌کند و نقش‌آفرینان‌اش بیشتر به یک آدم عادیِ جامعه شباهت دارند، و معمولا با تاکید بر فقر دوران کودکی برخی از فوتبالیست‌ها بر این جنبه‌ی مردمی بودن و عادی بودن تاکید هم می‌شود. به همین ترتیب آواز خواندن یا رقصیدن یا چیزهایی از این دست چون با تفریحات روزمره‌ی مردم ارتباط نزدیکتری پیدا می‌کنند، محبوبیت بیشتری هم دارند و همذات‌پنداری با مسابقه دهندگانشان نیز آسان‌تر است.

از سوی دیگر محتوای مسابقه و آنچه که به نمایش در می‌آید نیز ممکن است جدی یا شوخی، و دشواریاب یا ساده‌ و زودهضم باشد. در میان مسابقه‌های استعدادیابی، موضوع‌هایی مانند نقاشی یا قدرت حافظه برای بسیاری از مردم جذاب هستند، اما مضمون‌هایی مانند آواز خواندن و رقصیدن مفرح‌تر و دم دست‌تر می‌نمایند و شاید به این خاطر است که تماشای رقابت افرادی بر آمده از بدنه‌ی جمعیت در این زمینه‌ها با اقبال بیشتری روبرو می‌شود. شاید به این خاطر است که در سالهای اخیر در این میان آوازخوانی در سطحی جهانی جایگاهی ارجمند و مهم به خود اختصاص داده و نسخه‌های ایرانی‌اش هم رواجی تمام دارد و تا حدودی جایگزین مسابقه‌های علمیِ دوران قدیم شده است. هرچند می‌بینیم که گاه همچنان نامهایی دانش‌مدار و «آکادمیک» را بر خود حفظ کرده‌اند!

 

 

ادامه مطلب: گفتگو ‌ها: گفتگو درباره‌ی نظریه‌ی سیستمهای پیچیده

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب