بازار اکباتان

بازار اكباتان: یك مشاهده ی توصیفی

ارشتاد(گاهنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پژوهشی كانون جوانان اكباتان، سال ۱، شماره ۱، پاییز ۱۳۸۱)

نوشته شده در: ۱۳۸۰/۶/۲۷

 

شهرك اكباتان، بزرگترین مجتمع مسكونی خاور میانه، و یكی از بزرگترین شهرك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های به هم پیوسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جهان است. جمعیت آن در حدود صد هزار نفر تخمین زده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و با توجه به مساحتی كه این انبوه مردمان در آن قرار گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، متراكم ترین واحد جمعیتی خاورمیانه محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در هریك از بلوك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های فاز ۲ در این شهرك، در حدود دو هزار نفر زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، كه با جمعیت ساكن در یك محله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی متوسط برابر است.

شهرك اكباتان، با وجود این تراكم جمعیت خیره كننده، یكی از معدود شهرك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران است كه بر اساس اصول صحیح شهرسازی ساخته شده و برای نیازهای ساكنان آن محاسبات فنی مناسبی انجام شده است. مراكز تجاری بزرگ، ورزشگاه، و فضای سبز كافی از امكاناتی هستند كه با برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای تقریبا متناسب در آن پیش بینی شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. بخشی از این پیش بینی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رفاهی به دلیل نیمه كاره ماندن ساز و كار توسعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شهرك در زمان انقلاب، و بخشی دیگر به دلیل تغییر ماهیت برخی از فضاهای داخل شهرك، جامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عمل به خود نپوشیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. از میان این نیازمندیهای موقوف مانده، باید به عدم وجود كتابخانه و سینما اشاره كرد.

شهرك اكباتان از سه فاز -با معماری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی كمابیش یكسان – تشكیل یافته است. فاز یك كه بزرگترین واحد جمعیتی را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازد، به صورت مربع -مستطیلی بزرگ در میانه قرار گرفته و از ده بلوك بزرگ تشكیل یافته است. فاز دو، كه به صورت نواری در كل حاشیه ی غربی فاز یك كشیده شده است، فاصله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این فاز با فردوگاه مهرآباد را پر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و دارای نوزده بلوك است، فاز سه به صورت مربعی در حاشیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شمال شرقی فاز یك قرار گرفته و كوچكترین و كم جمعیت ترین زیر مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شهرك است. فضاهای تفریحی شهرك به دو بخش عمده تقسیم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند؛

نخست فضاهای رسمی، كه به طور رسمی برای سرگرمی ساكنان طرح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزی شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و همواره كاركرد ورزشی دارند. این فضاها خود به دو گروه تقسیم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند، بخشی كه معمولا در هر بلوك به صورت جداگانه طراحی شده و زمینهایی برای بازی فوتبال (برای جوانان و نوجوانان ) و زمینهای بازی كوچكتر دارای تاب و سرسره (برای كودكان ) را در بر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. این مناطق به صورت پراكنده در كل شهرك توزیع شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و معمولا توسط خود ساكنان ساماندهی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. بخش دیگری از این فضاها به صورت رسمی و تخصص یافته ساماندهی شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و توسط افرادی كه گاه ساكن شهرك هم نیستند مدیریت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. دو ورزشگاه بزرگ پاس و راه آهن در فضای میانی فاز یك (با مدیریت دولتی) و زمین اسكیت در فاز دو (با مدیریت خصوصی) مهمترین مثالهای این حالت دوم هستند.

دومین فضای تفریحی شهرك، حالتی غیررسمی، پراكنده، و غیرتخصص یافته دارد. این فضاها در اصل به خاطر كاركرد دیگری طراحی شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و به دلیل كمبود امكانات تفریحی و سرگرمی، تغییر ماهیت داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و به صورت مراكزی برای دید و بازدید، گرد هم آمدن، و… درآمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. این فضاهای تفریحی غیررسمی و خودساخته به سه بخش عمده تقسیم می شوند؛

نخست بوستانهای شهرك، كه از بخشهای دارای فضای سبز و راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های میانشان تشكیل یافته است. این مناطق معمولا به عنوان محل گشت و گذار دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جوانان، پیاده روی و ورزش صبحگاهی میانسالان و دوچرخه سواری نوجوانان، مورد استفاده قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. همچنین از همین فضا به عنوان مركزی برای گرد هم آمدن، دید و بازدید، گپ زدن و صحبت كردن هم استفاده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. مركز بیشتر قرارهای جوانانه، و پاتوق دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جوانان هم جایی در همین محدوده است.

دوم، سرسراها و راه پله های فرار است، كه معمولا به دلیل رواج استفاده از بالابر مورد استفاده قرار نمی گیرد. از این میان اولی برای بازی كودكان خردسال، و دومی برای قرار ملاقات جوانانی كه به فضایی خصوصی تر از بوستانهای شهرك علاقمند هستند، تخصص یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

سوم، بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شهرك است كه موضوع اصلی این نوشتار را تشكیل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد .

بازارچه ی اكباتان، در همان حدی لایق نام بازارچه است، كه اكباتان برای احراز نام شهرك شایستگی دارد. یعنی همانطور كه شهرك اكباتان صد هزار نفر جمعیت دارد، بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش هم از صدها مغازه و فروشگاه تشكیل شده است. مراكز خرید عمده در اكباتان، در چند نقطه متمركز شده اند؛ بزرگترین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان، كه موضوع مقاله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حاضر هم هست، پاساژ سرپوشیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بزرگی است كه از ابتدای فاز یك -در ورودی اتوبان كرج – آغاز می شود و با عبور از تمام بخش میانی آن، تا انتهای دیگر شهرك ادامه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد. این گذرگاه بزرگ در میانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود توسط مساحت بزرگ ورزشگاه ها قطع می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در میان دو ورزشگاه بزرگ یاد شده، خیابان مستقیمی وجود دارد كه دو سر این گذرگاه قطع شده را به هم پیوند می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. به این ترتیب، با چشم پوشی از این گسست، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان بازارچه را ستون مهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی در قلب شهرك دانست كه بخش عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی توزیع كالا در شهرك از مجرای آن انجام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

دومین مركز خرید، در فاز دو قرار دارد و از دو بخش متمایز تشكیل یافته است. نخست یك بازار میوه و تره بار كه با كانتینرهای فروش لبنیات و فروشگاه های دیگر تكمیل شده است، و دیگری مجتمع تجاری گلها كه مشرف به آن قرار دارد و ساختمانی سه طبقه است كه در دو طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زیرینش فروشگاه ها قرار گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. سومین مركز خرید، به صورت بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی كوچكی در ابتدای فاز سه قرار دارد، و نسبت به دو مورد پیشین كوچكتر است. تنها مركز خرید قابل ذكر دیگر، ناحیه ایست كه در فاصله ی بین بلوك یازده تا پانزده فاز دو قرار گرفته و در حدود سی فروشگاه را در بر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. سایر فروشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، به صورت پراكنده در برخی از خیابانهای شهرك توزیع شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و نسبت به این مراكز غول آسا اهمیت چندانی ندارند.

هر سه بازارچه ی یاد شده، از نظر كاركرد، حالتی ویژه دارند و امر توزیع و تبادل كالا در بسیاری از برشهای زمانی /مكانی آن، به صورت فرآیندی ثانوی و كم اهمیت در آمده است. ما از میان این سه، نگاه خود را بر بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فاز یك متمركز می كنیم، و به روندهای حاكم بر آن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پردازیم.

چنان كه گفته شد، این بزرگترین مركز خرید در شهرك اكباتان است. این بازارچه را چنان كه گفتیم، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان به صورت گذرگاهی نیمه پیوسته در نظر گرفت كه به صورت شمالی جنوبی از كل بخش میانه فاز یك عبور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. هر زیرواحد این بازارچه با عنوان سوپر خوانده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و به این ترتیب ما سوپر ۱ را در انتهای جنوبی شهرك و سوپر-۹ را در انتهای شمالی آن داریم. در این میان، منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی گسست، كه همان بخش ورزشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست، این گذرگاه را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می كند. سوپرهای ناحیه ی شمالی از نظر نوع كالا، وسعت فروشگاه ها و قیمت از ناحیه ی جنوبی برترند و به ظاهر مشتریانی از طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اجتماعی بالاتر را جذب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند.

تعداد و تراكم مغازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خاصی در بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مورد نظر بسیار بالاست. به طور مشخص، بقالی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و سوپرماركت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، رستوران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و به ویژه پیتزا فروشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، و عرضه كنندگان پوشاك و لوازم آرایشی تراكم بالایی دارند. در كل تعداد واحدهای خدماتی نسبت به فروشندگان كالا كمتر است، و توزیع فضایی منظمی هم در این مورد وجود دارد. یعنی مثلا میوه فروشیها و نانواییها همیشه در حاشیه ی خارجی بازارچه، و بنگاه های معاملات ملكی معمولا در طبقات پایینی و نواحی بیرونی قرار دارند. با وجود این نظم فضایی، الگوی منظمی كه بتواند با عنوان رسته بندی شناسایی شود در این میان وجود ندارد.

كیفیت كالا و شیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ارائه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن -تبلیغات، رفتار با مشتری، تمیزی و تزیینات فروشگاه در تمام مراكز خرید شهرك در مرتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بالایی قرار دارد، و این بیشتر ناشی از رقابت فشرده ایست كه فروشندگان در آن هستند. ابتكارهای نو هم در این میان زیاد دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، مثلا ابتكار “سوپر تلفنی” یعنی دادن شماره اشتراك، دریافت سفارش تلفنی و تحویل كالاهای مورد نیاز خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در منزلشان یكی از مواردی است كه به تازگی رایج شده و به سرعت در سطح فروشگاه های شهرك منتشر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. گویا این الگو از ابتكار مشابهی كه در پیتزا فروشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و ساندویچ فروشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها رواج داشته گرته برداری شده باشد، كه در مورد این یك نیز اكباتان یكی از نخستین مراكز ترویج فروش تلفنی بوده است.

تراكم بالای جمعیت، كم بودن فواصل بین خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، و بنابراین كم بودن هزینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حمل و نقل، به همراه فشار رقابتی كه بر فروشندگان وارد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، مهمترین دلایل موفقیت چنین ابتكاراتی در شهرك است.

شكل قرارگیری فروشگاه ها در داخل بازارچه، نظمی آشكار دارد. گذرگاه بازارچه از مسیری با انشعابات پیچیده تشكیل یافته كه به طبقات بالا و پایینی مشابهی ختم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و عرض همه شان ثابت و در حدود ۷/۳ متر است. در دو سوی این گذرگاه مغازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی قرار گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند كه گاه برخی از تزیینات جزئی را به فضای روبروی مغازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افزایند. تمام مغازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ساختی مدرن دارند و معمولا در و دیوار روبروی گذرگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان شیشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای است. بسیاری از آنها نقش خدماتی دارند و در میانشان كارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نقاشی و تعلیم خط هم دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.3. اما آنچه كه از دید ما در این بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها اهمیت دارد، مردمی است كه در آن آمد و شد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. رفت و آمد مردم در این بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سازمان یافتگی زمانی ویژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دارد. از ساعت هشت صبح كه مغازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به تدریج باز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند، تراكم رهگذران از داخل بازارچه مرتب تا ساعات اولیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پس از ظهر افزون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در حدود ساعت یازده تا یك بعد از ظهر بیشترین تراكم را در برخی از نقاط بازارچه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینیم، و پس از آن جریان مردم فروكش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، تا ساعت چهار پنج بعد از ظهر كه بار دیگر از سر گرفته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و با روندی شتابناك تا ساعت نه و نیم شب ادامه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد. پس از آن باز روندی كاهشی را شاهد هستیم تا ساعت ده و نیم كه تعداد رهگذران اندك می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و در حدود ساعت یازده هم همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مغازه ها تعطیل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. به این ترتیب اوج انبوهش بازارچه در كل شبانه روز، به ساعت هفت و نیم تا نه و نیم عصر مربوط می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. این زمان در زمستانها در حدود یك ساعت جلو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افتند و به طور كلی زمان فعالیت بازارچه كوتاهتر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

در زمانهای یاد شده، در برخی از نقاط تراكم جمعیت شگفت انگیز است. با محاسبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی كوچكی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان دید كه در برخی از ساعات و در برخی از گذرگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، اگر تمام جمعیت حاضر در گذرگاه بخواهند همزمان بر روی زمین بنشینند -یعنی سطح تماسشان با زمین دو و نیم برابر بیشتر شود، جا كم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. این تراكم بالای جمعیت معمولا به گرمای زیاد و خفه شدن هوا -به ویژه در روزهای تابستانی منتهی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، و یكبار عبور كردن از بازارچه در این ساعتها برای این كه لباس آدم از عرق خیس شود كفایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند.

نه تنها ساعتهای روز، كه روزهای هفته هم از نظر تعداد رهگذران با هم تفاوت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. كمترین تراكم را در روزهای اول هفته داریم، و بیشترین آن را در شبهای جمعه شاهد هستیم كه جمعیت موجود در بازارچه به حالت انفجار نزدیك می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. الگوی حركت افراد در گذرگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، نظم مشخصی را از خود نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. مسیر اصلی از سوپر ۱ به سوی سوپر ۹ (یعنی جنوب به شمال) است. این جریان در حدود ساعت ۸:۳۰-۹:۰۰ معكوس می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و جهت شمال به جنوب شلوغتر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد. اما در هر دو جریان رفت و برگشتی، گره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی وجود دارد. یكی از این نقاط، فضای باز و بزرگی است كه بین سوپر ۴ و سوپر ۵ قرار گرفته و میدانگاهی را ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مشابه ولی كوچكتری بین سوپر ۲ و سوپر ۳ وجود دارد كه در آنجا هم نوعی چاله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جمعیتی قابل مشاهده است. در یك آمارگیری ساده، نشان داده شد كه یك رهگذر عادی كه با سرعتی معادل دو برابر شتاب رهگذران عادی حركت می كند، طی عبور از هر سوپر -با طول متوسط ۴۰ متر به طور متوسط با ۴۵ نفر برخورد می كند.۱ از این عده، ۲۱ نفر در جهت عمومی جنوب به شمال و ۱۳ نفر در جهت عكس حركت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و بقیه (برای تماشای ویترین ها یا صحبت با هم) در یك نقطه ساكن هستند. اگر كسی هنگام اوج شلوغی در یك نقطه از گذرگاه بایستد، به طور متوسط در هر دقیقه ۱۵-۲۰ نفر از كنارش عبور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، و به این ترتیب بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مورد بحث یكی از پر رفت و آمدترین نقاط تهران است.

الگوی حركت و ایستادن رهگذران، دو تمایز اساسی دارد. نخست تمایز بین گذرگاه و میدان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه ها، كه گفتیم در دو ناحیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بینابینی (بین سوپر ۲-۳ و ۴-۵) وجود دارد، و دیگری تمایز جنسی رهگذران. به طور كلی، بیشتر مردم در فضاهای باز یاد شده مستقر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و به صورت ایستاده یا نشسته بر سكوهای كنار محوطه وقت خود را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذرانند. برای آمارگیری از این افراد، كسانی را كه بیش از پنج دقیقه را در یك نقطه سپری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند، مستقر و بقیه را متحرك در نظر گرفتیم. از میان افراد مستقر در فضای باز، ۱۷-۱۸ تا شان نشسته و بقیه ایستاده بودند. تعداد افراد مستقر نسبت به كل رهگذران از میدان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه ها اندك بود، چرا كه در مدت پنج دقیقه، به طور متوسط ۱۲۰ نفر از این میدان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه عبور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند.

حضور جمعیت مستقر در میدانگاه ها باعث رواج پدیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دستفروشی در این ناحیه شده است، به طوری كه در حدود یك پانزدهم مساحت این میدانگاه ها در این ساعات پر رفت و آمد توسط بساط دستفروش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها اشغال شده است. خود دستفروشها یكی از عوامل جذب جمعیت به این میدان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه ها است، چرا كه بسیاری از آنها تنقلات و خوراكی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فروشند. در میدان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه بزرگ بین سوپر-۴ و ۵، مسجد اصلی فاز یك هم قرار دارد، و در نگاه اول به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد كه وجود این مركز سنتی جمعیت یكی از دلایل شلوغی این میدانگاه باشد، اما با مشاهده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دقیقتر این فرضیه رد شد. چرا كه محوطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سرپوشیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اطراف در مسجد و بخشهای نزدیك بدان تقریبا خالی از جمعیت بودند و به طور مشخص از بقیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی میدان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه خلوت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر بودند. از بین رهگذران پرشمار یاد شده، در پنج دقیقه تنها ده نفر به مسجد وارد یا از آن خارج شدند و به این ترتیب به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد حضور مسجد در جلب این تراكم بالای جمعیت چندان موثر نباشد.

الگوی استقرار مردم در میدان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه ها نظم مشخصی از نظر جنسی را هم از خود نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داد. كل افرادی كه در اوج ساعات شلوغی در یكی از این میدانگاه ها مستقر بودند، بین ۴۰-۶۰ نفر بود، كه تنها یک هشتم تا یک دهم از بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان زن یا دختر بودند. این تعداد نسبت به تركیب جنسی كلی رهگذران- كه در آن نسبت مرد به زن برابر با سه به یک بود،- بسیار كمتر است. به این ترتیب زنان با وجود تعداد كمتر، متحرك تر هستند.

تركیب جمعیتی رهگذران نیز حالتی ویژه دارد. میانگین سنی كسانی كه در ساعات اوج شلوغی از این بخش از شهرك عبور می كنند ، ۱۸-۲۰ سال است، و چنان كه دیدیم تركیب جنسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به نفع پسران ناهمگن است. تعداد افراد سالخورده -بالاتر از شصت سال – و كودكان -زیر هفت سال – بسیار كم است. به طوری كه تعداد اولی بسیار كم و نسبت دومی یک به سی تا یک به چهل است.

جوانانی كه در گذرگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها رفت و آمد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، به ندرت تنها هستند. تعداد كمی از آنها به صورت جفتهای دختر و پسر دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند كه معمولا نامزد یا همسر هستند، و یک بیستم رهگذران را تشكیل می دهند. بقیه در گروه هایی عمدتا تك جنسی منظم شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. دختران معمولا به صورت دو نفره و گهگاه تنها در بازارچه آمد و شد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پسران معمولا سه یا چهار نفره است. هرچند دسته های هفت هشت نفره هم كم دیده نمی شود.

آنچه كه در مشاهده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پدیداری مانند بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شهرك اكباتان اهمیت دارد، كاركردی است كه بر ساختاری بی ربط سوار شده است. می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانیم كه پیدایش مراكز خرید شهری، و دگردیسی بازارهای قدیمی، یكی از پیامدهای مدرنیته بوده است. در بازار سنتی، مردم برای خرید كردن یا فروختن آمد و شد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند و افراد بیكار و رهگذرانی كه برای تماشا یا گردش به آن وارد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدند منحصر به مسافرانی بودند كه به هر صورت شبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خریدار بودنشان به شكلی وجود داشت. اما در دوران مدرن، تفكیك شدن افراطی فضای كار از فضای زندگی -تمایز كارخانه و خانه – و زمان كار برای دیگران (شغل) و زمان برای خود (اوقات فراغت) به پیدایش چیزی انجامید كه ماكس وبر آن را “پرسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنی در شهر” نام نهاده است.

پرسه زنی، رفتاری است مخصوص انسان مدرن. انسانی كه بخشی از زمان خود را در بخشی از فضای تخصص یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی كاری سپری كرده و حالا به دنبال فضایی جدید برای گذران باقی اوقاتش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد. اوقاتی كه با عنوان فراغت برچسب خورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و قرار است برای كسب لذت شخصی و رضایت درونی خرج شوند. می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانیم كه روند انقلاب صنعتی در انگلستان پیدایش نخستین مراكز خرید عمومی و بزرگ را هم ممكن ساخت و باز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانیم كه همزمان با این ماجرا روند دگردیسی فضای خرید به فضای تفریح هم آغاز شد. در ابتدای كار، رقابت فروشندگانی كه در پی فراهم كردن زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دلپذیر برای جذب مشتری بودند، این واكنش زنجیره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای را آغاز كرد، به دنبال آن خود مشتریان سلیقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و كاركردهای ویژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مورد نظرشان را به فضای عمومی مركز خرید تحمیل كردند.

در ابتدای كار، برای دیده شدن كالا و به نمایش درآوردن محصول فروختنی و فروشنده، پنجره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بزرگ برای فروشگاه لازم بود. بعدها همین پنجره توسعه یافت و به ویترین تبدیل شد. در ابتدای كار، مردم برای دیدن كالاها و انتخاب آنچه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خریدند به آنجا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمدند، اما بعدها تنها برای دیدن یكدیگر و مشاهده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آنچه كه دیدنی -ولی نه لزوما خریدنی بود- در مراكز تجاری گرد هم آمدند. به این ترتیب بود كه مراكز خرید به مناطقی تفریحی تبدیل شد و رهگذران برای سرگرمی -و نه خرید- بدان روی آوردند. نمایشهای خیابانی در بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، -كه به تازگی در كیش هم رواج یافته – تزیینات پر زرق و برق مغازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، كه گاه هیچ ارتباطی هم با كالای فروخته شده ندارد، و تكثیر چشمگیر مراكز توزیع غذا و تنقلات در میان مراكز خرید، كه به طور مشخص برای ارائه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خدمات به رهگذران تخصص یافته، نمود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از این دگردیسی هستند.

شهرك اكباتان بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تردید شهركی مدرن است. چنان كه در نوشتاری دیگر شرح داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم، تهران از نظر بافت معمارانه ساختاری پست مدرن دارد، اما اگر بخواهیم یك بخش از آن را به عنوان نماد مدرنیته انتخاب كنیم، فكر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم اكباتان گزینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خوبی باشد.

شهرك اكباتان با جمعیت متراكمش، كه پیامدی از انبوه سازی واحدهای مسكونی است، با ساختمانهای بتونی غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آسا و مشابه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، با محوطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تفریحی و پیرامونی برنامه ریزی شده، عقلانی، و حساب شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، و با خطوط راست و مستقیم دیوارها، پنجره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، خیابانها، سقف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش، نمادی برجسته از پیاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازی موفق و بنابراین كمیاب  مدرنیته در ایران است.

در سال ۱۹۳۲.م، هنگامی كه معماران برجسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جهان در همایش آتن گرد آمدند تا اصول و قوانین معماری مدرن را تدوین كنند، به چهار اصل به عنوان مبنا اشاره كردند: مسكن، محل كار، راه ها و مراكز تفریحی. از این چهار بخش بنیادین شهر مدرن، چنان كه گفتیم، جدایی مسكن از محل كار و لزوم پیدایش راهی در میان آن دو تا كارگر را به كارخانه برساند، جوهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی انقلاب صنعتی بود. كار مكانیزه و عقلانی شده، فضایی تخصص یافته و ویژه را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبید، و تراكمی بالا از كارگران هم شكل و همكار را، كه از محل سكونت ایشان، چه به لحاظ انضباط حاكم بر فضا و چه به لحاظ امكانات فنی، متمایز باشد. به این ترتیب شهرها به بخشهای تمایز یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مراكز مسكونی و مراكز صنعتی تقسیم شدند و بعدها كه خدمات و دیوانسالاری هم تا مرتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی كنشی برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مند و سازمان یافته ارتقا یافت، مراكز اداری هم به این دو افزوده شد.

مراكز تفریحی، كه چهارمین سرفصل كنفرانس آتن را تشكیل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داد، بنا به تعریف غربی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش معنایی مشخص داشت. كارگری كه بخشی مهم از ساعات خود را به كاری یكنواخت و تكراری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذراند، در اواخر روز دستانی خسته و جیبی انباشته از پول دارد، پس مراكزی تخصص یافته مورد نیازند تا جیبها را تهی سازند و دستان را با سرگرمی و تفریح بار دیگر سرزنده و فعال سازند، تا چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جاویدان كار كردن و خرج كردن بتواند بار دیگر در بامداد فردا از سر گرفته شود. پس مراكزی برای فروختن كالا (بازارچه) و سرگرمی (شهربازی) برای برآوردن این نیاز طراحی شدند، و مورد بهره برداری قرار گرفتند.

شهرك اكباتان شهری مدرن است. ساكنانش شهرنشینانی از طبقه ی متوسط بالا هستند كه به روال جوامع مدرن در بخشی از مام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شهر عظیم مان -تهران- كا رمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و برای استراحت به خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خویش باز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردند. چنان كه گفته شد، شهرك از نظر امكانات فرهنگی با فقری كامل، و از نظر امكانات تفریحی با فقری نسبی روبروست. ظاهرا تكمیل ساخت شهرك در شرایطی انجام شده كه هیچ نوع تفریحی جز ورزش آن هم عمدتا فوتبال – مجاز نبوده، و به این ترتیب كاركردهای تفریحی خود را به فضاهایی كه برای آن طراحی نشده بودند، تحمیل كرده اند. چنان كه گفته شد، مراكز تجاری از بهترین مناطق برای درگیر شدن با چنین كاركردهایی هستند، و شاید به همین دلیل هم چنین عمیق با رهگذران تفریح كننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اكباتانی سازش یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اكباتان، یك مركز تفریحی است. مركزی كه مانند لوله ی گوارش عظیمی، جمعیتی انبوه را به درون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مكد و ایشان را پس از چند بار عبور دادن از پیچ و خمهای خویش، با حالتی غسل تعمید یافته و تفریح كرده، دفعشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. بخش مهمی از اوقات فراغت بخش مهمی از جوانان شهرك اكباتان، در همین بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سپری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. هر ناظر تیزبینی با اندكی دقت، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند روند توزیع مواد مخدر در هیاهوی بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را ردیابی كند، و چگونگی عضوگیری دسته های جوانان از بین رهگذران سرگردان را مشاهده كند. در عین حال، در همین جاست كه مردم همدیگر را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینند، با هم آشنا می شوند، و دوستی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جدید را پی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند.

برای این كه در مورد روندهای حاكم بر بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اكباتان منصفانه داوری كنیم، باید این جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زیبا و زشت را در كنار یكدیگر ببینیم. و برای چاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جویی در مورد جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زشت، باید دلیل و كاركرد پیاده شده در این فضا را كالبدشكافی كنیم و ببینیم كه بازارچه به كدام نیاز پاسخ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد، كه سایر نقاط از برآوردنش عاجزند. به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد مهمترین كاركرد بازارچه، ارتباط باشد. آنچه كه جوانان را به آنجا جلب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، و وادارشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند در هوایی خفه و فضایی شلوغ، ساعتها پرسه بزنند و تنه خوردن از دیگران را تحمل كنند، میل به دیدن و دیده شدن است، و تمایل به برقراری ارتباط با سایر آدمیان.

آدمیانی كه همچون خودشان، مدرن و بنابراین تنها هستند و در اقیانوسی انبوه از مردمان، به انزوا زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. ناگفته پیداست كه این فرآیند بیشتر بر محور ارتباط بین دختران و پسران می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد، و به همین دلیل هم تراكم جوانان و پوشش و آراستگی شان در بازارچه وضعیتی چنین ویژه دارد. بخش مهمی از رهگذران بازارچه، با بهترین لباسهایشان، و با پوشش پلوخوری در انظار ظاهر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند، و این تاییدی است بر میل بنیادین به دیده شدن، و ارتباط برقرار كردن.

آسیب شناسی برقراری ارتباط بین دو جنس و در میان همجنسان، بحثی نیست كه بتوان در این فضای اندك بدان پرداخت. این كه چرا جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ما از این نظر این چنین بی تجربه، خام دست، و تابو زده است، نیاز به شرح و بسط فراوانی دارد، و ردیابی پیامدهای آن هم كاریست دشوار. پس تنها به ذكر این مختصر قناعت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنیم كه چنین زیرساخت آسیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای وجود دارد، و در نسل جوان امروز ایران، ارتباط برقرار كردن با دیگری، به دلیل تابوها، محدودیتها، و منع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون، ساختاری گورزاد و كژدیسه یافته است.

بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شهرك، پاسخی است پیش بینی نشده به این نیاز. پاسخی كه با توجه به انبوه جوانان داخل بازارچه، موفق بوده است. شاید منظره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بازارچه در یك شب تابستانی گرم، غیرعادی، عجیب، نازیبا، یا از دید جامعه شناسانه بیمارگون بنماید. اما آنچه كه اهمیت دارد، نیازی اجتماعی است كه با این الگوی عجیب برآورده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، و تجربه نشان داده است كه حذف نیاز روش خوبی برای پاسخگویی بدان نیست. هر ناظر علاقمند به اصلاحات اجتماعی، با دیدن رخساره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اكباتان، وسوسه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود تا راهكاری برای بهسازی كاركرد بازار، و رفع نیاز تلنبار شده در قالب جمعیت خروشان آن، ارائه كند. شاید نخستین وظیفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی چنین ناظری، اندیشیدن به ابزارها، فضاها، و رویكردهای نوینی باشد، كه بتوانند جایگزین عملكردهای نوظهور بازارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اكباتان باشد.

 

 

ادامه مطلب: سازمانهای غیردولتی جوانان

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب