مسئولیت اجتماعی

 سخنی که هر از چندی در شبکه‌های اجتماعی و به ویژه رسانه‌های رسمی و عمومی باب می‌شود و همه‌گیری گذرایی پیدا می‌کند، ناله و فغان و شکایت از «بی‌مسئولیت بودن مردم» و «غیرمسئول بودن ایرانی‌ها»ست. عبارتهایی که در طیفی وسیع از گفتمانها تکرار می‌شود و در میان جبهه‌های فکری گوناگون هوادارانی دارد. از صاحب‌منصبان و دولتمردانی که می‌خواهند ندانم‌کاری‌هایشان را به گردن دیگران بیندازند، تا سرنشینان تاکسی‌ای که عجله دارند طی چند دقیقه همراهی‌شان با هم حتما مقصری برای نابسامانی‌های جامعه پیدا کنند، و از آنجا تا طبقه‌ی دانشگاه رفته‌ای که اندک سوادی اندوخته و قدری رمانتیک می‌خواهد خود را تافته‌ای جدا بافته از «مردمِ غیرمسئول» بداند.

 نمودهای این «غیرمسئول بودن مردم ایران» هم به اندازه‌ی طیف‌بندی هوادارانش رنگارنگ است. این که مردم بعد از تماشای فوتبال روی زمین آشغال می‌ریزند، این که طبق مقررات رسمی رانندگی نمی‌کنند و سر چراغ قرمزها ناشکیبایی از خود نشان می‌دهند، این که موقع همه‌گیری بیماری ماسک نمی‌زنند، و این که در دوران خشکسالی آب را زیاد مصرف می‌کنند. همه‌ی اینها توسط همگان به شکلی اعجاب‌انگیز گواه گرفته می‌شود، ‌برای آن که اثبات شود همه‌ی مردم به جز گوینده «غیرمسئول» هستند.

نگارنده آگاه است که با نقد گزاره‌ای چنین همه‌گیر و چندان مستند به شواهد رنگارنگ، خود را در موقعیتی وخیم و مهیب قرار می‌دهد و از اجماعی مقدس فاصله می‌گیرد. اما اجازه بدهید خطر کنیم و قدمی از آنجا که ایستاده‌ایم آنسوتر برویم و قدری دقیقتر به این گزاره‌ی همه‌پسند بنگریم و برپسیم این که «مردم ایران مسئولیت‌پذیر نیستند» دقیقا یعنی چه؟

نخست باید به مفهوم مسئولیت بنگریم. کلمه‌ای کاملا صریح و روشن که ابهام چندانی ندارد. مسئولیت کلیدواژه‌ایست که در زبان علمی (خواه جامعه‌شناسانه و روانشناسانه باشد و خواه حقوقی) مفهومی روشن دارد: برخورداری از اراده‌ی آزاد و بهره‌مندی از موقعیت نهادی خاص، به هرکسی این امکان را می‌دهد که در دامنه‌ای از گزینه‌های رفتاری آزادانه عمل کند، و آن کسی که قواعد اخلاقی یا منافع جمعی را نقض کند، غیرمسئولانه رفتار کرده است. بنابراین مسئولیت مفهومی است که به طور مستقیم از دو شرط برمی‌خیزد: یکی برخورداری از اراده‌ی آزاد، و دیگری دارا بودن جایگیری‌ای نهادی و شأنی اجتماعی. کسی که در زمینه‌ای هیچ اراده‌ای ندارد، مسئولیتی هم ندارد. به همان ترتیب که وقتی کسی در سازمانی و نهادی عضویت ندارد، درباره‌ی آن مسئول نیست. کسی که از قتل فردی در همسایگی‌اش بی‌خبر و در این مورد غیرمختار است، مسئولیتی درباره‌ی این جرم ندارد، و کسی که در شرکتی، خانواده‌ای، محله‌ای، یا ملتی عضویت ندارد، مسئولیتی هم در قبال آن نپذیرفته و بر دوش ندارد.

 ترکیب اختیار و شأن، اغلب به اختیارات تعبیر می‌شود. به همین خاطر است که مثلا در علم مدیریت از تقارن مسئولیت و اختیارات سخن در میان می‌آید. یعنی نامعقول است از کسی خارج از دایره‌ی اختیاراتش مسئولیتی بخواهیم، یا مسئولیت آنچه که در این دایره انجام می‌دهد را از او سلب کنیم. تا اینجای کار بدیهیات مربوط به مفهوم مسئولیت را گفتیم و چیزهایی که همگان می‌دانند و قبول دارند، و تنها مروری فشرده لازم بود تا کلیدواژگان و مفاهیم‌مان را یکدست کنیم.

  حالا باید ببینیم وقتی می‌گوییم «مردم ایران مسئولیت‌پذیر نیستند» دقیقا منظورمان چیست؟

در یک لایه، چنین می‌نماید که این تعبیر به واقع به «مسئولیتِ» «مردم ایران» مربوط باشد. یعنی چیزهایی که در دایره‌ی اختیارات مردم قرار دارد و از ایشان انتظار می‌رود. به عنوان مثال وقتی بیماری همه‌گیری رخ می‌نماید، از کل اعضای یک جامعه انتظار می‌رود بهداشت را و ضروریت‌های پیشگیرانه را رعایت کنند. چنین کاری در دامنه‌ی اراده‌ی آزاد ایشان هست و عضویت در جامعه هم شأنی لازم و کافی برای عاملیت در این مورد ایجاد می‌کند. بنابراین اختیاراتی عمومی در کار است که مسئولیتی را در پی دارد. به همین ترتیب وقتی از نریختن آشغال بر زمین سخن می‌گوییم، در چنین بستری سخن می‌گوییم. بستری که مسئولیت در آن معنادار است و به درستی به کار می‌رود.

 در این لایه –که «مسئولیت مردم» معنا دارد- باید قدری درنگ کرد و پرسید که گزاره‌های شکایت‌آمیز به کدام شواهد و گواهان متکی هستند؟ مثلا این که «ایرانی‌ها» مسئولیت‌پذیر نیستند، با دیدن چند آشغال در کوچه‌ای یا شنیدن خبر پارتی‌ای (مردمی یا دولتی) در شرایط کرونایی صادر شده؟ یا این که پژوهشی آماری انجام گرفته که درصد کل کوچه‌های کثیف در فرهنگها و کشورهای مختلف را با هم مقایسه کند، و هنجارهای آماری رعایت کردن یا نکردن بهداشت را در مقایسهایی استانده و عینی با هم بسنجد؟

متاسفانه اگر قدری دقیقتر به گزاره‌های این چنینی بنگریم، می‌بینیم که تقریبا همه‌شان از تک مشاهده‌هایی تعمیم‌ناپذیر ناشی شده‌اند. در بسیاری از مواردی که چنین گزاره‌هایی می‌بینیم، مرور داده‌های موجود و دقیقتر کردن مقیاسهای مشاهده و سنجش به روشنی نشان می‌دهد که این گزاره‌ها نادرست است. مثلا شواهد آماری نشان می‌دهد که آلوده کردن فضاهای عمومی (از آشغال ریختن تا دفع فضولات) در کشورهایی مثل چین و هند و آمریکای جنوبی بسیار بیش از ایران است. یا داده‌های جامعه‌شناسانه نشان می‌دهد توده‌ی مردم ایران در برابر قاعده‌ای بهداشتی و اجبارآور مثل زدن ماسک مقاومتی شبیه به مردم آمریکا یا اروپا از خود نشان نمی‌دهند و آن را ساده‌تر می‌پذیرند و رعایت می‌کنند. در بسیاری از موارد هم داده‌های روشنی در دست نداریم، و دست کم آن که عقل حکم می‌کند چنین گزاره‌هایی را به حالت تعلیق در بیاوریم و طرد کنیم تا شواهدی بیشتر فراهم آید.

 اما گذشته از این لایه از گزاره‌ها که معنادار هستند، در بسیاری از موارد گزاره‌ی «مسئولیت‌ناپذیری مردم» را درباره‌ی موضوع‌هایی می‌شنویم که اصولا فاقد معناست. مثلا این که مردم ایران درباره‌ی فساد اداری، تخریب یادمانهای تاریخی، فرسایش محیط زیست و شبیه اینها مسئولیت‌پذیر نیستند، اصولا نادرست است و مغلطه‌آمیز. دلیلش آن است که این موارد مسئولینی مشخص دارد که وظیفه‌شان ساماندهی به چنین کارهایی است. یعنی اختیارات مربوط به مدیریت کلان در این زمینه‌ها امری عام و منتشر نیست که بین تک تک مردم تقسیم شده باشد. مدیریت آب نیازمند برنامه‌ای دولتی، سامانی منضبط و چارچوبی عقلانی است، و کسی که مقام وزارتی و ریاستی در کشور دارد صاحب شأن و اختیاری است که این مسئولیت را متوجه وی می‌سازد. این که فلان کشاورز در فلان جا چاه عمیق کنده یا فلانی مدتی طولانی در حمام می‌ماند، شاید نشانگر سودجویی اولی و وسواس دومی باشد، اما ارتباطی با مدیریت آب در کشور ندارد. اگر کسی گناه کم‌آبی و نابسامانی در اداره‌ی آب را به گردن آن کشاورز و آن عاشق گرمابه‌ بداند، یا به اختلالی شناختی و عقلانی مبتلاست، یا چنین اختلالی را تکثیر می‌کند، و یا –بدتر از همه- با بیان چنین حرفی می‌کوشد مسئول اصلی داستان را پنهان سازد.

 آیا «مردم ایران مسئولیت‌پذیر نیستند»؟ شواهد زیادی هست که این گزاره‌ی عام و کلان، نادرست باشد. در برخی از موارد این سخن بی‌بنیاد و فاقد گواهان کافی است، و در بسیاری از موارد با شواهد و داده‌های روشن می‌توان ابطالش کرد. در مواردی بیشتر اما، این گزاره اصولا فاقد معناست و برای لاپوشانی شأن و موقعیت کسی ابداع شده، که اختیارات و در نتیجه مسئولیت واقعی امری را بر دوش دارد، و با ترویج چنین اباطیلی می‌کوشد نالایق بودن خویش و خرابکاری‌هایی که کرده را کتمان کند.

  آیا یک شهروندی عادی ایرانی، با توجه به موقعیتی که در آن گرفتار آمده، با همه‌ی بحرانهای پیاپی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و زیست‌محیطی و …، غیرمسئولانه رفتار می‌کند؟ شواهد بسیاری داریم که نشان می‌دهد چنین نیست. این که مردمی در غیاب دستگاه حقوقی و جزائی کارآمد، در غیاب سیستم دیوانسالارانه‌ی عقلانی و کارساز، و در غیاب ساز و کارهای نهادی شفاف و پذیرفتنی، همچنان به اخلاق و رفتار درست و معیارهای تفکیک نیک و بد از هم پایبند باشند، مشاهده‌ای آماری است، که به ندرت در سایر موقعیتهای آشوبگونه‌ی مشابه نظیری برایش می‌توان یافت.

 گزاره‌هایی از این دست، خواه هدفمند و سیاست‌زده تولید شده باشند و خواه از سر نادانی و هیجان، فراوان در گردش‌اند و بخشی از مسئولیتی که هریک از ما بنا به شأن انسانی‌مان و موقعیت‌مان به عنوان شهروند ایران بر عهده داریم، وارسی آن، نقد آن، و ارزیابی و محک زدن عقلانی و بی‌طرفانه‌ی آن است. خواه نتیجه به راستی آن گزاره بینجامد، و خواه –که چنان که محتمل‌تر است- به ناراستی‌اش.

همچنین ببینید

ناموس ،حق و داد

مقاله‌ای درباره‌ی تبارشناسی «ناموس» که در نشریه‌ی  «رسانه‌ی فلسفه و فرهنگ»، سال اول، شماره‌ی دوم، زمستان ۱۴۰۰، ص:۱۷-۲۰، منتشر شد...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *