ساختارشناسی جوک‌های پارسی

ساختارشناسی جوکهای پارسی
شروین وکیلی
بهار 1394

Structural analysis of Persian jokes

Sherwin Vakili
Abstract
This survey is an application of “Theory of Manesh”, in which its potential as a creditable and useful theoretical approach towards cultural studies is evaluated. This theory is a way to analyze the dynamics of cultural elements, by expanding the methodology of Complex Systems Theory. In this research more than 800 Persian jokes which were popular in Tehran during the years 1996-2001 were archived, categorized and their content and structure analyzed. The tripartite structure of a cultural element (Manesh) as is predicted in Theory of Manesh have been discriminated as semantic corpus (story + punchline), order (laughing) and anchor (decreasing social stress).
Keywords
Complex Systems Theory, Theory of Manesh, cultural element, joke, semantic dynamism, symbolic structure, content categorization, stressful content

چکیده
پژوهش کنونی کاربستی میدانی از نظریه‌ی منش‌هاست که کارآمد بودن و اعتبار این مدل نظری را برای تحلیل عناصر فرهنگی نشان می‌دهد. نظریه‌ی منش‌ها مدلی تحلیلی است از پویایی عناصر فرهنگی که با پشتوانه‌ی نظریه‌ی سیستم‌های پیچیده، ساختار و کارکرد واحدهای برسازنده‌ی فرهنگ را مورد بررسی قرار می‌دهد. در پژوهش کنونی کارآیی نظریه‌ی منشها برای تحلیل جوک‌هایی که در فاصله‌ی سالهای 1375-1380 در تهران رواج داشته‌اند، سنجیده شده است. در جریان این سالها بیش از هشتصد جوک به زبان پارسی گردآوری شد که با کمک این ابزار نظری کار رده‌بندی محتوایی، خوشه‌بندی ساختاری، و تحلیل محتوایشان به انجام رسید. نتیجه، وجود یک زیرساخت مشترک و پایه را در تمام جوک‌ها نشان داد که با ساخت عمومی‌ منش‌ها برابر است و بدنه‌ی اطلاعاتی (داستانی دوپهلو+ کلید)، دستور (خنده) و قلاب (رفع تنش اجتماعی) را شامل می‌شود.

کلیدواژگان
نظریه‌ی سیستمهای پیچیده، نظریه‌ی منش‌ها، عنصر فرهنگی، جوک، پویایی معنا، ساختار نمادین، رده‌بندی محتوایی، مفهوم تنش‌زا،

طرح مسئله
نگارنده در سال 1380 در دانشگاه تهران از پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشدش در رشته‌ي جامعه‌شناسی‌ دفاع کرد. هسته‌ی مرکزی پژوهشی که انجام گرفته بود، پیشنهاد دستگاهی نظری بود برای مدلسازی و صورتبندی پویایی سیستمهای فرهنگی. برای ارزیابی و محک زدنِ تجربیِ مدلی که برساخته شد و با نام نظریه‌ی منش‌ها شهرت یافت، به واحد پایه‌ای در نظامهای فرهنگی نیاز بود تا به کمک پویایی و تحلیل آن پیش‌بینی‌های تجربی مدل ارزیابی شود و دقت عملیاتی‌اش اثبات گردد. یعنی به سیستمی عام و فراگیر نیاز داشتیم که بتواند به عنوان مبنایی برای تحلیل کل دگرگونی‌های فرهنگی به کار گرفته شود. چنین سیستم پایه‌ای در آن تحقیق یافته و پیشنهاد شد و منش نام گرفت.

از آنجا که دغدغه‌ی رسیدگی‌پذیر بودنِ مدل‌ نظری در کار بود، زیرشاخه‌ای ساده و آزمودنی از فرهنگ، یعنی نمونه‌هایی از منش‌های کوچک و ساده مورد نیاز بود تا راهبردهای آماری و میدانی بر آن به کار گرفته شود. منش‌ها عبارتند از سیستمهای خودسازمانده و تکثیر شونده‌ای که حامل معنا هستند و در بستر رسانه‌های نمادین اندرکنش آدمیان را رمزگذاری کرده و در ضمن بر جمعیتهای انسانی همانندسازی می‌کنند. ساده‌ترین منش در این مدل، شایعه است که نوعی انگلِ منش‌های دیگر محسوب می‌شود. گذشته از آن، کوچکترین منشی که خودبسنده و کامل است و می‌توان به عنوان محلی برای ارزیابی نظریه‌ی منشها از آن بهره جست، جوک است. از این رو طی چند سال پژوهشی پردامنه بر جوکهای پارسی انجام گرفت که نتیجه‌اش هنگام دفاع از پایان نامه به عنوان پشتوانه‌ی تجربی تایید نظریه مطرح شد.

پیشینه‌ی پژوهش
پژوهش درباره‌ی جوک و خندیدن در دوران معاصر بیشتر به دست روانشناسان و روان-زبانشناسان انجام می‌پذیرد و بیشترین پژوهشها درباره‌ی جوک‌های زبانهای اروپایی (به ویژه زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی) انجام پذیرفته‌اند. پژوهش بر جوک‌ها با پشتوانه‌ی نظریه‌ی سیستمهای پیچیده اصولا پیشینه‌ی چندانی ندارد و شمار پژوهشهای جدی در این زمینه از شمار انگشتان دست کمتر است. با این همه طی سالهای گذشته پژوهش‌های جالب و مهمی در زمینه‌ی رفتار جوک‌گویی و ساختارشناسی خودِ جوک‌ها انجام پذیرفته است و سرمشق‌هایی نظری در این زمینه شکل گرفته است.

با وجود پیشینه‌ی دیرپای گمانه‌زنی و نظریه‌پردازی درباره‌ی لطیفه و خنده در فرهنگ و تمدن ایرانی، در دوران مدرن پژوهش جدی و مدرن درباره‌ی جوک‌های زبان پارسی انجام نپذیرفته و آثار نگارنده در این زمینه کمابیش بی‌پیشینه به نظر می‌رسند. نخستین کتاب در این زمینه «جامعه‌شناسی جوک و خنده» به قلم نگارنده است. با این همه در این کتاب هم بیشتر دستگاه نظری‌ِ سیستمی پیشنهادی نگارنده درباره‌ی مفهوم جوک و رفتار خنده محوریت داشت و بحث درباره‌ی جوکهای پارسی به حاشیه‌ای و پیوستی در کتاب تبدیل شده بود. در جریان انتشار نظریه‌ی منشها نیز آنچه که (به حق) بیشتر مورد توجه قرار گرفت، خودِ دستگاه نظری بود و روش‌شناسی تازه‌ای که برای تحلیل امور فرهنگی پیشنهاد می‌کرد. بعد از آن مجموعه‌ای از مقاله‌ها در نشریه‌ها و روزنامه‌ها منتشر شد تا دستاوردهای این پژوهش با پژوهندگان و علاقمندان در میان نهاده شود، اما و باز در این میان بحثهای نظری به یافته‌های تجربی می‌چربید. از این رو این نوشتار به طور خاص به یافته‌های مربوط به جوک‌های پارسی تمرکز یافته و هدفش بازگو کردن همان بسنده می‌شود. دوستانی که به چارچوب نظری پژوهش یا تعریف سیستمی نگارنده از مفهوم جوک علاقه دارند را به مطالعه‌ی کتابها و مقاله‌های یاد شده فرا می‌خوانم. هرچند در حد لزوم چکیده‌ای از هردو را در این متن خواهم گنجاند.

چارچوب نظری
در پژوهش کنونی جوک در مقام نوعی منش، یعنی عنصری فرهنگی و سیستمی حامل معنا در سطح نرم‌افزارِ نظامهای اجتماعی مورد بررسی واقع می‌شود. چارچوب نظری پژوهش کنونی رویکرد سیستمهای پیچیده است و نسخه‌ای ویژه از آن را در نظر داریم که توسط نگارنده صورتبندی شده و برای مدل‌سازی کلان عاملیت و نهاد کارکرد یافته است. در این بستر مفهومی داده‌های نظری پایه درباره‌ی جوک‌ها را می‌توان به این ترتیب خلاصه کرد:

نخست: خنده، از منظر زيست‏شناسانه الف) يك الگوى رفتارى ثابت است كه به صورت پيش‏تنيده در دستگاه عصبى آدميان و ساير نخستى‏هاى عالى وجود دارد، و ب) از نظر تكاملى از رفتارهاى نمايانگر خشم و تهديد مشتق شده است؛ اما پ) به دليل ارتباط با شرايط لذت‏بخش و خوشايند، با رفتار ديگرى كه به شرايط خوشایند مربوط مى‏شود، پيوند خورده است. اين رفتار دوم، لبخند است و تبار تكاملى‏اش بيشتر به حالات مربوط به آرامش و امنيت مربوط مى‏شود. در ضمن ت) خنده، نوعى برانگيختگى هيجانى است كه در شرايط امن، و به دنبال شگفتىِ ناشى از برخورد با پديدارى نامنتظره بروز مى‏كند.

دوم: خنده از ديدگاه روان‏شناختى الف) نوعى نمود رهايى از تنش روانى است، كه به دنبال بازآرايى داده‏هاى مربوط به جهان خارج، و حل كردن مسئله‏اى تنش‏زا عارض مى‏شود، ب) این رفتار ناشى از عملكرد تركيبى و كل‏گراى نيمكره‏ى راست مخ است.

سوم: از نظر زبان‏شناسى الف) مجموعه‏اى از عناصر زبانى (جوك‏ها) براى توليد خنده تخصص يافته‏اند. ب) ارتباط زبانىِ مربوط به جوك، نوعى ارتباط غيرصادقانه و بازى‏گونه است و اين خصلتِ آن توسط هردو سوى ارتباط پذيرفته شده است. پ) جوك متنى دوپهلو با چند معناست كه كليد مفهومىِ آن، گذار از معناى هنجارين، معقول و معمولى به معناى نامعقول، ناهنجار و غيرمنتظره را ممكن مى‏سازد. ت) سطوح گوناگونِ سازمان‏يافتگى نشانگانِ زبانى مى‏تواند براى توليد ساخت چند معنا به كار گرفته شود.

چهارم: جوك‏‌گويى از ديد جامعه‏شناختى الف) نوعى كنش ارتباطى دوستانه است و بسته به سطوح گوناگون صميميت ميان افراد درگير، اشكال گوناگون پيدا مى‏كند. ب) شيوه‏اى غيرمستقيم براى اشاره به تنشهاى بينافردى است و با نمادين كردنِ كشمكش اجتماعى، اثر مختل كننده‏اش را براى نظم اجتماعى كاهش مى‏دهد. پ) اشاره‏ى جوك‏ها به تابوهاى اجتماعى، شيوه‏اى از خنثاسازى مفاهيم تنش‏زاست و با جديت‏زدايى از موضوعات و شرايط مسئله‏زا، حضورشان را تحمل‏پذير مى‏سازد. از سوى ديگر، ت) جوك با گوشزد كردن پيامدهاى نقض تابوها، تحقير افراد بيگانه و ستايش عناصر هويت‏بخش به گروه‏ها، نظارت اجتماعى بر رفتارهاى فردى را تحكيم مى‏كند و هنجارسازى كنشها را ممكن مى‏سازد. ث) بر مبناى كاركردهاى اجتماعى جوك، نقشهاى اجتماعى و بازيهاى جا افتاده‏اى در هر جامعه پديد آمده‏اند كه با موقعيت افراد حافظ تابوها -كاهنان و افراد مقدس- پيوند دارند.

با این مقدمه مى‏توان جوك‏ها را منشهايى كوچك و عاميانه دانست كه به دليل ساخت معنايى خاصشان با سيستم پاداش-لذت پيوند خورده‏اند و از اين رو به عنوان واحدهاى انتقال لذت در مجارى ارتباطى عمل مى‏كنند. كاركردهاى جامعه‏شناختى جوك‏ها را مى‏توان در مقام پيامد اين ساخت معنايى ويژه و پيوندِ خاص فهميد. در نظريه‏ى منشها، هر عنصر فرهنگى )منش( به عنوان سيستمى اطلاعاتى در نظر گرفته مى‏شود كه به صورت يك همانندسازِ يكپارچه در جريان كنش ارتباطى و در قالب نظامهاى نشانگانى/معنايى تكثير مى‏شود. بر مبناى مدلى كه از اين عناصر اطلاعاتى در دست داريم، مى‏توان منشهاى گوناگونِ متعلق به يك حوزه‏ى فرهنگى خاص را به كمك شاخصهايى رسيدگى‏پذير و تجربى رده‏بندى كرد، و با تحليل زيرواحدهاى نشانگانى و معنايىِ موجود در هريك، برداشتى دقيق و ساختارشناسانه در مورد آن پيدا كرد. بر مبناى اين تحليل‏ها، دستيابى به پيش‏بينى‏هايى در مورد الگوى پويايى منش در سپهر فرهنگى ممكن مى‏شود، و مى‏توان قواعد رفتار منش در زمينه‏ى اجتماعى‏اش را بر اساس قوانين حاكم بر سيستمهاى پيچيده‏ى خودزاينده، استنتاج نمود. جوك‏ها، به دليل گره خوردنشان با كنش متقابل نمادين، فراگير بودنشان در بخش عمده‏ى فضاهاى تبادل فرهنگى، و پيوند مستقيمشان با سيستم لذت/پاداش، بهترين نامزد براى وارسى تجربىِ نظريه‏ى منشها هستند.

در پژوهش كنونى، با دو پرسش كليدى به بررسى جوكهاى فارسى پرداختيم: كاربردهاى نظريه‏ى منشها در تحليل ساختار، رده‏بندى و بررسى پويايى جوك‏ها كدام است؟ و چگونه مى‏توان از اين تحليل براى تعيين ساختار كمينه‏ى يك منش بهره برد؟

پرسش نخست، ما را به تشريح ساختار جوكها وا مى‏دارد، و پرسش دوم ارتباط عناصر درونى جوك‏ها را با عواملى مانند تابوهاى اجتماعى، مفاهيم تنش‏زا، قوميت و نقش اجتماعى مورد توجه قرار مى‏دهد.

مدل‌سازی جوک به مثابه نوعی منش
چنان كه گفتيم، عنصر مشترك در تمام جوك‏ها، وجود ساخت معنايى چندلايه، و كليدى مفهومى بود كه گذار از يكى از اين لايه‏ها به ديگرى را ممكن مى‏ساخت. ساختار معنايى تك تك جوك‏هاى گردآورى شده مورد وارسى قرار گرفت و معناى هنجار، عادى، و پيش‏پا افتاده‏ى متن جوك -كه ابتدا به ذهن مخاطب خطور مى‏كرد- با عنوان معناى پايه در نظر گرفته شد. معنا(ها)ى ممكنِ ديگرى كه به كمك كليد درك مى‏شد و رسيدن بدان باعث بروز خنده مى‏شد، با نام معناى هدف خوانده شد و در مواردى كه بيش از يك معناى هدف وجود داشت، با شماره‏اى در كنار عبارتِ هدف مشخص شدند. به اين ترتيب هر جوك از متنى يكتا تشكيل شده بود كه دست كم دو معناى پايه و هدف از آن استنتاج مى‏شد.

متن جوك، از مجموعه‏اى از نشانه‏هاى حامل معنا تشكيل مى‏يافت كه مى‏توانست زبانى (واژگان، گزاره‏ها، و…) يا پيرازبانى (حركات بدن، شكلك در چهره و…) باشد. واژه، گزاره يا اشاره‏اى پيرازبانى كه مخاطب را از معناى پايه به هدف راهنمايى مى‏كرد، به عنوان كليد در نظر گرفته شد. اين راه‏ها براى تشخيص كليد از ساير عناصر جوك به كار گرفته شد:

الف) كليد، بخشى از جوك بود كه خنده بلافاصله پس از ارائه شدنش بروز مى‏كرد.

ب) كليد، آن بخشى است كه اگر نا به جا -خيلى زود يا خيلى دير- ارائه شود، از بروز خنده جلوگيرى مى‏كند.

پ) كليد، آن بخشى است كه با حذف شدنش جوك به متنى عادى تبديل مى‏شود.

ت) كليد، آن بخشى است كه اگر -به دليل بيانِ نامناسب يا بى‏توجهى شنونده- فهميده نشود، جوك بى‏معنا جلوه خواهد كرد. در صورتى كه اين بخش با عبارتى ديگر به مخاطب ارائه شود، و اين امر به فهميده شدن كليد كمك كند، ممكن است خنده‏ى به تعويق افتاده آزاد شود.

اگر جوك در خنداندن شنونده كامياب مى‏شد و رسيدن از متن پايه به هدف را با شرايط برانگيزاننده‏ى رفتار خنده همراه مى‏كرد، آن را موفق در نظر مى‏گيريم و در غير اين صورت آن را ناموفق مى‏خوانيم. در يك جوك موفق، به هنگام برخورد با كليد، تغيير حالتى ذهنى در شنونده ايجاد مى‏شود كه باعث مى‏شود تا معناى پايه را رها كند و معناى هدف را درك كند. اين پديده را گذار معنايى خوانديم. شيوه‏هاى گوناگونى از ساماندهى معنا در يك جوك مى‏توانست گذار معنايى را پديد آورد. هريك از اين راهبردها، به عنوان نوعى از جوك در نظر گرفته شدند. چنان كه از نتايج آمارى برآمد، هريك از اين انواع ساختارى ويژه و منحصر به فرد دارند.

ابزار و روش و میدان داده‌ها
براى پاسخگويى به پرسشهاى ياد شده، در دو سطح به بررسى جوك‏ها پرداخته شد. نخست، مجموعه‏اى از جوك‏ها رايج در زبان فارسى گردآورى شد، و خودِ جوك‏ها به عنوان منشهايى تحليل‏پذير مورد وارسى قرار گرفتند. دوم آن كه رابطه‏ى جوك‏ها با افراد حامل و تكثير كننده‏شان به كمك پرسشنامه‏هايى سنجيده شد و پيش‏بينى‏هاى برآمده از نظريه‏ى منشها به اين ترتيب به محك تجربه گذاشته شد. براى گردآورى داده‏هاى مورد نيازِ نخستين بخشِ كار، از اين منابع استفاده شد:

الف) مجموعه‏اى از جوك‏هاى فارسى كه از ابتداى سال 1375 تا انتهاى سال 1380در تهران رايج بودند، به شيوه‏ى مشاهده‏ى مشاركتى گردآورى و طبقه بندى شدند. يعنى نگارنده با افراد گوناگون -از طبقات و سنين مختلف- وارد كنش جوك‏گويى مى‏شد و در حلقه‏هاى دوستانه‏ى متنوعى، جوك‏ها را گردآورى و ثبت مى‏كرد. موقعيت سنى و نقش اجتماعى نگارنده در طى اين سالها به گونه‏اى بود كه دسترسى به طيف وسيعى از اين حلقه‏هاى دوستانه را ممكن مى‏ساخت. فضاهايى كه نگارنده به آنها دسترسى يافت، عبارت بودند از محيطهاى دانشجويى، حلقه‏هاى دوستانه‏ى جوانان (شهرنشين و معمولا متعلق به طبقه‏ى متوسط به بالا)، گروه‏هاى دوستانه‏ى دانش‏آموزى، محيطهاى دوستانه‏ى چند-خانواده‏اى و فضاهاى دوستانه‏ى ميان كارمندان يقه سفيد. چند محيط متفاوت نمونه (حلقه‏‌هاى دوستانه‌‏ى جوانان خلافكار، گروه‏هاى منسوب به طبقه‏ى پايين اقتصادی یا فرهنگی، فضاهاى كارگرى، حاشیه‌نشینان، روستاییان) هم براى اطمينان از همزور و همگن بودن نوع جوك‏ها مورد بررسى مورد قرار گرفت.

ب) رسانه‏‌هاى رسمىِ توليد و توزيع فرهنگ (راديو و تلويزيون، مجلات، كتابهاى جوك) هم در اين فاصله مورد مشاهده قرار گرفتند و جوك‏هاى رايج در آنها نيز ثبت و طبقه‌‏بندى شدند. بديهى است كه به دليل قدرت تابوهاى فرهنگى، جوكهاى رايج در اين لايه از نظر اشاره به تابوها پاكيزه‌‏تر از منبع قبلى بودند و در ميان حلقه‏‌هاى دوستانه رواج زيادى نداشتند. رسانه‏‌هاى رسمى بسته به نوع مخاطبشان انواع خاصى از جوك‏ها را تكثير مى‏كردند و معمولا محصولاتشان خارج از آن حوزه برد چندانى نداشت.

پ) رسانه‏‌هاى غيررسمى انباشت و توزيع جوك (سايت‏هاى اينترنتى) نيز مورد بررسى قرار گرفتند و جوك‏هاى ثبت شده بر آنها هم گردآورى شد. اين سايتها با كاربرانى با سن، موقعيت اجتماعى، و سطح دانايىِ خاص مرتبط بودند. با توجه به توزيع اطلاعات مربوط به استفاده از رايانه در جامعه، مى‏توان حدس زد كه بيشتر كاربران را جوانان شهرنشينِ متعلق به طبقه‏ى متوسط به بالا تشكيل مى‏داده‏اند.

ت) منابع غيرفارسى، كه مجلات، كتابها و سايتهاى اينترنتى را شامل مى‏شدند. به ويژه سايتهاى اينترنتىِ ويژه‏ى جوك زياد مورد وارسى قرار گرفتند و مجموعه‏ى بزرگى از جوك‏هاى رايج در زبانهاى انگليسى و فرانسوى گردآورى شدند. از آنجا كه جوكهاى انگليسى رواج بيشترى داشتند و از جوكهاى فاقدِ ايهام زبانى -كه جوك را به زبان خاصى وابسته مى‏كرد،- نسخه‌‏هاى انگليسى هم وجود داشت، نمونه‏هاى گردآورى شده براى تحليلمان را به متون انگليسى منحصر كرديم.

در بسيارى از موارد، چندين نسخه‏ى مشابه از يك جوك رواج داشت. در چنين مواردى تنها به ثبت يكى از آنها بسنده شد و تنها زمانى نسخه‏هاى ديگر هم ثبت گرديد، كه ساخت معنايى و نقاط ارجاع جوك با هم تفاوت معنادارى داشته باشد. علاوه بر اين، در پانزده مورد جوك‏هاى فارسى ترجمه‏اى از جوكهاى انگليسى بود كه در اين موارد تنها نسخه‏هاى انگليسى ثبت شد. در شش مورد، جوك‏هاى رايج در زبان فارسى عناصر زبانى انگليسى را در خود داشت و در سه مورد اين عناصر به زبان تركى مربوط مى‏شد. در حالت اول جوك‏ها با وجود ناشناخته بودن ريشه‏ى انگليسى‏شان، به دسته‏ى انگليسى‏زبانها منسوب شدند.

براى وارسى درجه‏‌ى دقت در فرآيند گردآورى، درجه‏ى كامل بودن مجموعه‏‌ى جوك‏‌ها در برخود با هر جوك جديدىِ مورد بررسى قرار مى‏گرفت. يعنى در برخورد با جوك‌‏هاى نوظهورِ دسته‏‌ى (الف) زمانِ شنيده شدنِ جوك از گوينده پرسيده مى‏شد. در صورتى كه جوك بيشتر از يك ماه عمر داشت و در خزانه‏ى داده‌‏هاى گردآورى شده وجود نداشت، امتيازى منفى براى دقت گردآورى محسوب مى‏شد. فرآيند گردآورى آنقدر انجام شد كه اين امتياز به صفر ميل كرد. يعنى در سه ماه پايانى سال 1380 تمام جوك‌هايى كه براى بار نخست شنيده مى‏شدند و به مجموعه افزوده مى‏گشتند، كمتر از يك ماه عمر داشتند. با توجه به اين شاخص، چنين مى‏نمايد كه كل جوكهاى رايج در تهران در سالهاى 1375-1380 تمام‏شمارى شده باشند.

جوك‌‏هاى دسته‏‌ى (ب) و (پ) كاملا وابسته به دسته‏ى (الف) بودند. رسانه‏‌هاى عمومى به طور كلى از نظر توليد جوك‌ها برجسته نبودند و بيشتر جوكهاى رايج در سطح جامعه را در شكل اصلى (پ) يا تابوزدايى شده‏شان (ب) بازتوليد مى‏كردند. به اين ترتيب چنين مى‏نمايد كه ادعاى تمام شمارى جوك‏‌هاى رايج در تهران در اين سالها، به رسانه‏‌هاى عمومى فارسى زبان هم قابل تعميم باشد.

در مقابل، تمام شمارىِ جوكهاى دسته‏‌ى (ت) ناممكن بود. (در سال 1380) تنها دو هزار و صد سايتِ حاوى جوك به زبان انگليسى بر روى اينترنت وجود داشت كه وارسى تمامشان اصولا ناممكن بود. بنابراين در رده‏ى (ت) به گزينش تصادفى جوكها بسنده كرديم. از ميان سايت‌هاى موجود بر شبكه، ده‌‏تايى كه بيشترين بازديد كننده را داشتند انتخاب شدند و جوكهاى موجود بر آنها تمام شمارى شد. از اين ميان 130جوك به طور تصادفى انتخاب شد و مورد تحليلهاى آمارى قرار گرفت و با جوكهاى فارسى مقايسه شد. در كل، 717جوك گردآورى شد كه 587تايشان (% 9/81) فارسى و 130تا (% 1/18) انگليسى بودند.

طبقه‏‌بندى داده‌‏ها
جوك‌‏ها بر مبناى اين شاخصها رده‏بندى شدند:

الف) اندازه یا محتوای اطلاعاتی
در صد نمونه از جوك‏ها كه به صورت تصادفى انتخاب شده بودند، تعداد واژگان و حروفِ تشكيل دهنده‏ى متن شمارش شد. روايتى عاميانه، خودمانى، و محاوره‏اى از جوك كه در حالت عادى در مكالمات بين افراد رد و بدل مى‏شد به عنوان متنِ معيار در نظر گرفته شد. پس از شمارش، نشان داده شد كه هر واژه‏ى به كار گرفته شده در جوك به طور متوسط از چهار حرف تشكيل شده است. پس از اين برآورد، شمارش تعداد واژگان به طور تصادفى آنقدر ادامه يافت تا از هر نوع جوك پنجاه نمونه شمارش شود. در اين مرحله تعداد كل جوكهاى داراى تعداد واژگان معلوم به 411 تا بالغ شده بود. بر مبناى اين عدد، بررسى محتواى اطلاعاتى جوكها انجام گرفت

با توجه به اين كه زبان فارسى از 32حرف الفبا تشكيل شده است، و25 = 32 بر مبناى معادله‏ى شانون محتواى اطلاعاتى هر حرف الفبا برابر با 5 بيت محاسبه مى‏شود. در مورد زبان انگليسى هم به همين ترتيب عمل شد. با كه در اين حالت محتواى اطلاعاتى آن رخداد n بيت خواهد شد. ناگفته پيداست كه تعميم اين فرض به ساختهاى زبانى بسيارى ساده انگارانه است و در اينجا فقط براى سادگى محاسباتمان مورد پذيرش قرار گرفته است. در واقع، عواملى مانند حشو و نوفه و اطلاعات زمينه‏اى بايد در اين معادله وارد شوند، كه پرداختن به آنها از بحث ما خارج است. توجه به كمتر بودن تعداد حروف در زبان انگليسى، و نوشته شدن مصوتهاى كوتاه در اين زبان، مى‏توان با تخمين خوبى محتواى اطلاعاتى هر واژه از زبان انگليسى عاميانه را با يك واژه‏‌ى عاميانه‌‏ى فارسى برابر گرفت.

توضيح آنكه در اينجا هم مانند جوك‌هاى فارسى از ساده‏ترين روشِ تعيين محتواى اطلاعاتى يك دستگاه نشانگانى -يعنى تجزيه‏‌ى آن به دنبال‌ه‏اى از انتخابهاى دوارزشى- استفاده شده است. يكى از 26حرف زبان انگليسى را -مانند يكى از 32حرف فارسى- با پنج انتخاب دودويى مى‏توان مشخص كرد. با توجه به اين كه محتواى هر حرف انگليسى به اين ترتيب كمى كمتر از پنج بيت مى‏شود، و اندازه‏ى هر واژه‏ى اين زبان هم كمى (يك حرف) بزرگتر از واژگان فارسى مى‏شود، مى‏توان برابر دانستن محتواى اطلاعاتى يك واژه‏ى فارسى و انگليسى را به عنوان تخمينى نادقيق ولى كاربردى پذيرفت. به اين شكل محتواى اطلاعاتى تقريبى هر واژه در متنِ جوك، 20 بيت مى‏شد. با اين فرض، محتواى اطلاعاتى 411 جوك محاسبه شد و محتواى اطلاعاتى آن در پردازش آمارى شركت داده شد.

خوشه‌‏بندى داده‏ها در نرم‏افزار SPSS نشان داد كه به طور كلى جوك‏ها در دو دسته‏ى بلند و كوتاه جاى مى‏گيرند. جوكهاى بلند، ساختارى داستان‏گونه دارند و معناى پايه و هدفشان شرايطى منسجم و يكپارچه را در بر مى‏گيرد كه از نوعى سازگارى معنايىِ درونى برخوردار است. در مقابل، جوك‏هاى كوتاه تنها از چند گزاره تشكيل مى‏شوند، ساختار داستان گونه ندارند و بيشتر به توصيف مختصرِ شرايطى منحصر مى‏شوند كه رخدادِ مربوط به كليد در آن تجربه مى‏شود. ساخت معنايى هدف در اين جوكها آشفته، متعارض و داراى ناسازگارى درونى است و معمولا باطل‌نمايى را در خود دارند.

ب) نوع
هر جوك، ساختارى زبانى است كه به دليل چندپهلو بودن و حضور كليد، نوعى نوسان معناشناختى بين معانى پايه و هدف را ممكن مى‏سازد. در كل پنج الگوى اصلى در اين ساختار تشخيص داده شد. هر الگو، شيوه‏ى خاصى از نوسان معنايى ياد شده را پديد مى‏آورد. بنابراين مهمترين شاخصى كه مى‏توانست براى دسته بندى جوك‏ها مورد استفاده قرار گيرد، چگونگى تبديل معناى پايه به هدف بود. اين پنج الگو عبارت بودند از:

نخست) بازآرايى: عامترين و رايجترين شيوه‏ى تبديل معناى پايه به هدف، اين بود كه اطلاعات داده شده در متن به كمك كليد به شكلى جديد با هم مفصل شوند و كليتى نوظهور را پديد آورند. اين بازآرايى در شرايطى رخ مى‏داد كه عناصر سازنده‏ى جوك تغيير معنا نمى‏دادند و تنها تركيبشان بود كه به شكلى جديد بازتفسير مى‏شد. تمايز معناى هدف و پايه به خوبى در اين جوك‏ها ديده مى‏شد، به طورى كه تفسيرِ هنجار، عقلانى، معمولى، و آشنا )پايه( به عنوان زمينه‏اى براى رسيدن به برداشتى ناهنجار، نامعقول، ناممكن و غريبه )هدف( طرح مى‏شد و تضاد بين اين دو با شدت خنده‌‏ى توليد شده، نسبت مستقيم داشت. معناى هدف معمولا به تابوهاى اجتماعى مربوط مى‏شد، شرايطى غيرعقلانى و ناممكن را توصيف مى‏كرد، و در بسيارى از موارد به شكلى اغراق‏‌آميز بر صفت خاصِ قهرمان -كه معمولا به قوميت وى مربوط مى‏شد- تأكيد مى‏كرد.

دوم) قياس : در جوك‏هاى اين دسته، تعميمِ معناى يكى از عناصر موجود در متن به كليد، گذار از معناى پايه به هدف را ممكن مى‏كرد. اين تعميم مى‏توانست به عناصر آوايى موجود در متن، يا ساخت مفهومى آنها ارجاع شود. در اين جوكها، شباهت بين يك عنصرِ خاص از شرايط توصيف شده در معناى پايه و هدف، به گذار معنايى مى‏انجاميد. ساخت منطقى اين جوكها از حالت پيشين پيچيده‏تر است و معمولا تعميم‏ها و استنتاج‏هايى را در درون متن شامل مى‏شود. در تمام موارد، اين تعميمها به پيوند خوردن دو موضوعِ بى‏ربط منتهى مى‏شوند. بيشترين تفاوت ميان سازگارى معناى پايه و هدف را در اين جوك‏ها مى‏توان يافت. در اين دسته جوك‏هايى وجود داشتند كه معناى هدفشان تعميمى از معناى پايه در شرايط غيرعادى بود، و جوكهاى ديگرى هم بودند كه معناى هدفشان هيچ ارتباط معنادارى با معناى پايه نداشت. معمولا اين انطباق زياد و كم بين معناى پايه و هدف، به ترتيب در جوكهاى بلند و كوتاه ديده مى‏شد. بعضى از جوك‏هاى اين رده صرفا بر مبناى شباهتى ريختى يا آوايى ساخته شده بودند و بنابراين خيلى كوتاه بودند، و معناى هدف در آنها حالتى تكه پاره و ناممكن داشت.

سوم) ايهام: در اين دسته از جوكها، عنصرى زبانى با دو يا چند معنا به كار گرفته مى‏شد و كليد تبديل معناى پايه به هدف نيز همين عنصر بود. عنصرِ داراى ايهام مى‏توانست واژه، صوت، گزاره، يا (به ندرت) مجموعه‏اى از گزاره‏‌ها باشد. در اين مجموعه هم هر دو دسته از جوك‏‌هاى بلند و كوتاه وجود داشتند.

چهارم) باطل‌نما: جوك‏‌هاى داراى باطلنماى منطقى بر مبناى تأكيد بر عنصرى خاص از متن شكل مى‏گيرند. در اين جوكها معناى پايه و هدف واگرايى چندانى را از خود نشان نمى‏دهند و با هم همخوان و در هم تنيده هستند. معناى هدف، در واقع دنباله و مشتقى خاص از معناى پايه است، كه باطل‌نمايى را در خود حمل مى‏كند. معمولا اين باطلنما با تأكيد بر يكى از مفاهيم متن پديد مى‏آيد و همين مفهوم را مى‏توان به عنوان كليد در نظر گرفت.

پنجم) تسلسل منطقى: اين جوكها از نظر تعداد كمترين و از نظر پيچيدگى جالبترين گروه را تشكيل مى‏دادند. مهمترين نكته در موردشان، آن بود كه واگشايى‏شان كارى دشوار بود و از عهده‏ى همه‏‌كس بر نمى‏آمد. به همين دليل هم اين جوكها چندان رايج نبودند و تنها در گروه‏هاى خاصى از قشر داراى تحصيلات بالا شيوع داشتند. ساخت اين جوكها، يك حلقه‌‏ى خودارجاعِ معنايى را در بر مى‏گيرد. يعنى در اين جوكها ادعا يا مفهومى طرح مى‏شود (معناى پايه) و پس از آن در جريان يك حلقه‌‏ى بسته‏‌ى استنتاجى، توسط استناد به خودش تأييد مى‏گردد. نكته‏ى جالب در مورد اين جوك‌ها آن است كه كليدِ مشخصى ندارد. يعنى واپسين جمله‏‌ى آن به تنهايى نمى‏توان به عنوان كليد در نظر گرفته شود. چرا كه اين جمله‏‌ى آخر معمولا تكرار بخشهاى آغازين جوك است.

گوشزد: ايهام و قياس را مى‏توان به عنوان نوعى تخصص يافته از بازآرايى در نظر گرفت. به عبارت ديگر، اين دو دسته، زيرواحدهايى ويژه از بازآرايى هستند. چرا كه ساختار تك محورىِ اتصال معناى پايه به هدف -يعنى كليدى مشخص- را دارا هستند. جوك‌هاى داراى تسلسل منطقى و باطل‌نما را هم مى‏توان به عنوان نوعى جوكِ داراى بازنمايى مورد توجه قرار داد، اما علت بروز خنده در اين موارد، بيش از گذار معنايى، ساخت منطقى جوك است.

پس مى‏توان الگوى بازآرايى را عامترين و رايجترين شكل از گذار معنايى در نظر گرفت. ايهام و قياس دو شكل تخصص يافته -ولى سازگار- از اين الگو هستند. تسلسل و باطل‌نما هم مى‏توانند به عنوان مشتقاتى از الگوى بازآرايى در نظر گرفته شوند، اما در اين جوكها ساخت معنايى جوك به قدرى تخصصى شده است كه چيزى علاوه بر گذار معنايى پديد آمده است، كه ساختار متناقض يا «زيادى» همسازگارِ معناى جوك است.

يكى از ويژگيهايى كه از ديرباز در تحليل جوك‏ها محوريت داشته است، ارجاعات بى‏پرده و صريحشان به تابوهاى اجتماعى است. بر اين مبنا، تابوى مورد ارجاع در جوك‏ها به اين دسته‏‌ها تقسيم شدند:

نخست: تابوهاى جنسى: اين رده از تابوها بيش از بقيه در جوك‏ها مورد اشاره قرار مى‏گرفتند. در اين جوك‏ها شكلى از ارجاع به دستگاه تناسلى وجود داشت. تمام اشكالِ رابطه‏‌ى جنسى و حالات اغراق‏آميز يا غيرطبيعىِ مربوط به اين موضوع در اين جوك‏ها وجود داشت.

دوم: تابوهاى مربوط به دستگاه گوارش: در اين دسته از جوك‏ها، كاركردهاى زيستىِ مربوط به دفع ادرار و مدفوع مورد اشاره واقع مى‏شد.

سوم: تابوهاى دينى: در اين تابوها مفاهيم مربوط به نمادهاى مقدس، محرمات دينى، يا مناسك مذهبى مورد اشاره قرار مى‏گرفت.

چهارم: تابوهاى سياسى: در اين جوك‏ها به شخصيت‏هاى سياسى، رخدادهاى اجتماعى/سياسى، يا نمادهاى حكومتى اشاره مى‏شد.

ت) ارجاع به مفهوم تنش‏‌زا
در بخش عمده‏ى جوك‏ها، محور متصل كننده‏ى معناى پايه به هدف، و كليد جوك به مفهومى تنش‏زا اشاره مى‏كردند. ناگفته پيداست كه به دليل پيوند خوردن مفاهيم تنش‏زا با تابوهاى اجتماعى، بخش مهمى از اين جوك‏ها به تابوهاى مربوط به آن مفهوم تنش‏زا هم ارجاع مى‏كردند. در واقع، نقطه‏ى اصلى‏ارجاع جوك مفهومى تنش‏زا بود. اما به اين دليل كه اين مفاهيم در نهادهاى هنجارساز اجتماعى سانسور مى‏شوند و در قالب تابوهايى از فضاى مجاز انديشه خارج مى‏شوند، اشاره بدانها خود به خود تابوهاى مربوط به آنها را نيز خدشه‏‌دار مى‏كرد. مفاهيم تنش‏زا، توسط نهادهاى قدرت در جامعه سركوب و بى‏اثر مى‏شوند و به صورت تابوهايى در پيكره‏ى اطلاعاتىِ ساختهاى قدرت رسوب مى‏كنند. جوكها به عنوان منشهايى كه محورشان مفاهيم تنش‏زاست، خواه ناخواه به اين تابوها و آن نهادهاى قدرت نيز گوشه و كنايه هايى مى‏زدند.

بر مبناى نوع اين ارجاعات، هشت نوع مفهوم تنش‌‏زا در ميان جوك‏ها تشخيص داده شد، كه به ترتيبِ فراوانى عبارت بود از:

جنسيت، اختلال در كنش متقابل هنجار، خشونت، مرگ، گناه/جرم، بيمارى، عقلانيت، و تغذيه.

ث) قوميت قهرمان
قوميت قهرمان جوك، در بيشتر موارد مورد اشاره قرار مى‏گرفت. چنين مى‏نمايد كه اشاره به قوميتى خاص و جوك ساختن براى مردمِ اهلِ شهرى ويژه، نوعى واكنش ناخودآگاهانه‌‏ى مردمِ جامعه‏اى باشد كه با خرده فرهنگِ متمايزِ مهاجرانى از آن قوميت روبرو شده است. رواج جوكهاى مربوط به رشتى‏ها، قزوينى‏ها، ارمنى‏ها، تركها در تهران و عربها و آبادانيها در شيراز، نمودى از اين پديده است. حضور اقليتى از يك قوميت خاص در شهرى ميزبان، به معناى به نمايش گذارده شدنِ منشهايى بيگانه و ناآشناست كه به سرعت به پيدايش مرزبندى ميان ما/ديگران مى‏انجامد. يكى از ملايم‏ترين نمودهاى بروز اين واكنش ايمنىِ فرهنگ ميزبان، توليد جوكهايى است كه اين منشهاى بيگانه را مورد تمسخر قرار دهد، و به شكلى دوستانه ناهمخوانى با آن را بى‏اثر سازد. چنين چيزى به روشنى در جوكهاى رايج در تهران ديده مى‏شد.

هشت قوميت اصلى در جوكهاى گردآورى شده تشخيص داده شد كه به ترتيبِ فراوانى عبارت بودند از:

ترك، رشتى، قزوينى، عرب، اصفهانى، آبادانى، سرخپوست، ارمنى.

ج) نقش اجتماعى قهرمان
معيار ديگرى كه مى‏توانست براى دسته بندى قهرمانان جوك‏ها مورد استفاده قرار گيرد، جايگاه اجتماعى و نقش جامعه‏شناختىِ ايشان بود. بر اين مبنا سى و دو جايگاه اجتماعى متفاوت در ميان قهرمانان تشخيص داده شد كه عبارت بودند از:

ورزشكار، دزد، خريدار، فروشنده، عاشق/معشوق (دوست پسر/دختر يا زن/شوهر)، خواستگار، زائو، زن خانه‏دار، مرد خانه‏نشين، پيرزن، كودك، ديوانه/ناقص العضو، بيمار، پاسخگو )در برابر پرسشگرى فرضى(، دين‏دار، متخصص فنى، دانشمندِ سخنگو يا سخنران، پزشك، مسافر، مسئول دادگاه/متهم، دانش‏آموز/دانشجو، روستايى، دروغگو، استفاده كننده از توالت، چاقوكش/هفت‏تيركش، پيشخدمتِ رستوران، راننده/خلبان، شكارچى، كارگر، مقامات دولتى، نظامى، جانور يا موجود غيرانسان.

نكته‌‏ى جالب در اين سى و دو مورد آن است كه در آنها برخى به موقعيتهاى شغلى (پزشك، شكارچى)، بعضى به ساخت بدنى (كودك، بيمار، پيرزن)، تعدادى به شكل كنش متقابل (عاشق/ معشوق، دروغگو) و برخى از كارويژه‏ى تخصصى ويژه‏اى (استفاده از توالت يا خواستگارى رفتن) تعلق داشتند. به عبارت ديگر برشهايى كه از نقش اجتماعى افراد گرفته شده بود، تنها در سطح شغلشان نبود و تا لايه‏هاى جزئى‏ترى در زندگى روزانه‏شان هم پيش مى‏رفت. همه‏ى اعضاى يك جامعه، مستقل از شغلشان، به هنگام رفتن به دستشويى يا هنگامى كه در خانه تنها هستند الگوى ويژه‏اى از رفتار و انضباط بدن را به نمايش مى‏گذارند، و جوكها آنقدر ريزبينانه طراحى شده‏اند كه اين الگوها را هم مى‏بينند و به عنوان دستمايه‏ى خنده مورد استفاده قرار مى‏دهند.

چ) وابستگى به زمينه
برخى از جوك‏ها به حوادث خاص اجتماعى، اتفاقات مشهور، يا وقايع زودگذر و محلى وابسته بودند. به عنوان مثال، بعد از بسيارى از رخدادهاى سياسىِ مهم، مجموعه‏اى از جوك‏ها براى دولتمردان درگير ساخته مى‏شود كه تنها با دانستن آن رخداد و در زمينه‏ى اطلاعاتىِ آن معنا مى‏يابد. يك نمونه‏ى ديگرى از اتفاقاتى كه منجر به ساختن جوكهاى زيادى شد، واقعه‏‌ى بيستم شهريور (يازده سپتامبر) سال گذشته بود. در بسيارى از مواقع، يك فيلم يا سريال محبوب هم مى‏تواند به عنوان محملى براى توليد جوك عمل كند. به عنوان مثال پس از پخش سريال امام على و نمايش فيلم تايتانيك جوكهاى زيادى در مورد رخدادهاى مربوط به اين نمايشها ساخته شد. در اين موارد، جوك منشى است كه بر زمينه‏ى معنايىِ منشهايى بزرگتر و موفقتر سوار مى‏شود و به همراه آنها خود را تكثير مى‏كند. در كل، جوك‏ها را بر مبناى وابسته بودن يا نبودنشان به زمينه‏‌هاى خاص، مى‏توان به دو گروه وابسته به زمينه و مستقل از آن تقسيم كرد.

ح) اشاره‏‌ى پيرازبانى
فهم برخى از جوك‏ها به اشاره‌‏هايى پيرازبانى وابسته است. معمول‌ترين نشانه‏‌هاى به كار گرفته شده در جوك‏ها، شكلك و تغيير حالت چهره است، اما مواردى كه به شيوه‏ى راه رفتن، حركات بدن، و اشارات دست مربوط باشند هم وجود دارند. جوك‏ها را بر مبناى حضور يا عدم حضور اين عناصر پيرازبانى مى‏توان به دو رده تقسيم كرد. در ميان جوكهاى داراى اشاره‏ى پيرازبانى، دو گروه عمده را مى‏توان تشخيص داد. نخست، آنهايى كه اشاره به عنوان مكمل بيان مطلب به كار گرفته مى‏شود، و معناى حمل شده توسط اشاره براى بروز رفتار خنده كافى نيست (هرچند شايد كافى باشد). موارد ديگرى هم وجود دارند كه اشاره در آنها نقشى لازم و كافى را بر عهده دارد و براى آزاد شدن رفتار خنده اجراى درستشان ضرورت دارد. اين جوكها آنهايى هستند كه اشاره‏ى پيرازبانى بخشى از كليدشان است. در برخى موارد كل كليد به چنين اشاره‏اى منحصر مى‏شد.

د) وابستگى به اندركنش با مخاطب
برخى از جوك‏ها با گزاره‏اى پرسشى شروع مى‏شد و پس از پاسخِ قابل پيش‏بينىِ شنونده ادامه‏ى جوك ارائه مى‏شد. جوكهاى داراى اين ساختار، نبايد با گزاره‏ى رايجِ «جوك اون يارو…. رو شنيدى كه….؟» اشتباه گرفته شود. اين گزاره‏ى اخير در ابتداى بسيارى از ارتباطهاى جوك‏گويى مى‏آيد، اما هدف از پرسيدنش آن است كه گوينده در مورد خنده‏دار بودن جوكى كه مى‏گويد، اطمينان خاطر پيدا كند. در اين موارد اگر اين گزاره حذف شود، لطمه‏اى به جوك وارد نمى‏شود. ولى در جوك‏هاى داراى اندركنش واقعى، جمله‏ى پرسشىِ آغازين بخشى از محتواى معنايى جوك را حمل مى‏كند و حذف آن اثر جوك را از بين مى‏برد.

یافته‌های آماری

الف) فراوانی‌‏ها
از نظر نوع، رايج‏‌ترين جوكها، آنهايى بودند كه با شيوه‏‌ى بازآرايى معناى پايه را به هدف تبديل مى‏كردند. 430 مورد از 717جوك (%60) به اين رده متعلق بودند. تعداد جوكهاى اين دسته را مى‏توان با در نظر گرفتن عناصر گروه‏هاى ديگر بيش از اين هم دانست، اما در اينجا با توجه به اين كه رده‏بندى بر مبناى نوع مبناى تقسيم‏‌بندى ما را تشكيل مى‏داد، طبقات مورد نظرمان را جامع و مانع در نظر گرفتيم و جوكهاى داراى قياس و ايهام را در ميان عناصر داراى بازآرايى نشمرديم. هرچند چنان كه گذشت، اين دو حالت را مى‏توان اشكالى تخصص يافته از بازآرايى دانست.

با اين توضيح، جوكهاى داراى قياس، با 127نمونه (%7/17) در مرتبه‏ى بعدى قرار داشتند و پس از آن به ترتيب جوكهاى داراى ايهام (95مورد- %2/13)، داراى باطلنما (53 مورد- % 4/7) و داراى تسلسل منطقى (12مورد- % 7/1) قرار مى‏گرفتند.

از نظر اندازه، دامنه‏‌ى طول جوكها بين 5-179 واژه بود، كه با 100-3580 بيت اطلاعات برابر مى‏شود. ميانگين تعداد واژگانِ يك جوك، 51كلمه (حدود 1000بيت) بود. تعداد كلمات كليد 0-20 تا بود. از آنجا كه تخمينِ چهار حرف به ازاى هر واژه در مورد كلمات كليد هم صادق بود، مى‏توان دامنه‏ى تغييراتِ اندازه‏ى كليد را 0-400 بيت دانست. يادآورى اين نكته لازم است كه عدد صفر در اين محاسبه بدان معناست كه كليد جوك توسط نمادهاى زبانى ارائه نمى‏شد و تنها علامت حركتى دست و چهره آن را منتقل مى‏كرد. چنان كه مى‏بينيد، دامنه‏ى تغييرات محتواى اطلاعاتى كليد نسبت به كل متن جوك بسيار كمتر است، و مى‏توان طول كليد را مقدارى كمابيش ثابت فرض كرد. اين مقدار برابر است با 110 بيت اطلاعات كه ميانگين حجم اطلاعاتى كليدها بود.

خوشه‏‌بندى داده‏ها بر مبناى تعداد واژگانِ به كار گرفته شده در هر جوك، دو گرانيگاه را در حد 30 و 89 واژه (609و 1778بيت) نشان مى‏دهد. به اين ترتيب جوك‏هاى كوتاه و بلند را مى‏توان به طور متوسط داراى 30و 90 واژه (يعنى حدود 600و 1800بيت) دانست. از ميان 411 جوكى كه اندازه‏شان مشخص شد، 143تا بلند و 268 تا كوتاه بودند. يعنى به طور متوسط يك سوم كل جوكها را مى‏توان بلند و باقى را كوتاه در نظر گرفت.

اگر عمل خوشه‌‏بندى را در مورد كليد جوكها هم انجام دهيم، به نتايج جالبى مى‏رسيم. خوشه‏‌بندى داده‏ها نشان مى‏دهد كه كليدها هم دو اندازه‏‌ى متمايزِ چهار و ده واژه‏اى دارند. يعنى دو نقطه‏ى ثقل براى اندازه‌‏ى كليدها وجود دارد كه با 205 و 82 بيت برابر است. از 411 جوك مورد نظرمان، 96 تا از نظر كليدى، بلند و بقيه (315 تا) كوتاه بودند. چنان كه گفتيم، اندازه‏ى كليدها به طور كلى پايدارتر از اندازه‏ى كل جوك است، و اين امر را مى‏توان به خوبى در نزديكى دو گرانيگاه ياد شده، ديد. با توجه به اهميت بيشترِ اندازه‏ى جوك، و فراختر بودن دامنه‏ى تغييراتِ آن، لازم ديديم تا خوشه‏‌بندى اندازه‏ى كليد را بر مبناى اندازه‏ى جوك هم انجام دهيم. وقتى داده‏هاى مربوط به اندازه‏ى كل جوك و كليد با هم تركيب شدند، گرانيگاه اندازه‏‌ى كليد به هم نزديكتر شد و به 5و 7واژه ) 98و 135بيت( رسيد. اين امر حدس ما را در ثبات اندازه‏ى كليد تأييد مى‏كند. يعنى انگار تغييرات اندكِ اندازه‏ى كليد، از تغييرات اندازه‏ى كل جوك تبعيت نمى‏كند و در تركيب با آن، اندازه‏ى پايه‏اى (در حد 110بيت) را براى كل كليدها به دست مى‏دهد.

با اين وجود دامنه‏‌ى اندازه‏‌ى كليد نسبت به كل جوك به شكل تعجب آورى ثابت بود. يعنى با وجود نوسان اندازه‏ى جوك، كليد همواره اندازه‏اى نسبتا يكسان داشت. دامنه‏‌ى اندازه‏ى كليد در جوكها، از صفر تا بيست واژه (0-400 بيت) متغير بود.

از نظر اشاره به تابوها، ارجاعات جنسى بيشترين تعداد را داشتند. چنين ارجاعاتى در 295جوك ( % 1/41) مشاهده شد. پس از آن به ترتيب ارجاعاتِ مربوط به دستگاه گوارش (59مورد- % 2/8) تابوهاى دينى (28 مورد- 9/3) و اشاره‏هاى سياسى (14مورد- % 2) قرار مى‏گرفتند. توضيح اين نكته لازم است كه در شمارش خود، مواردى را كه به بيش از يك تابو اشاره مى‏كردند ساده كرده‏ايم و تنها اشاره‏ى برجسته‏تر را -كه با كليد پيوند نزديكترى داشت- در نظر گرفته‏ايم.

از نظر مفاهيم تنش‏‌زا، بيشتر جوكها با جنسيت ( 99 مورد- (% 7/13) كنش متقابلِ مخدوش شده (73 مورد- % 2/10) و هويت فردى (71 مورد- %9/9) ارتباط داشتند. كمترين اشاره‏ها به تغذيه (17 مورد- % 2/3) مربوط مى‏شد.

از نظر قوميت قهرمان، بيشترين اشاره‏‌ها به قومیت ترك بود (239 مورد- 3/33٪) پس از آن به ترتيب رشتى‌ها ( 47 مورد- % 6/6)، قزوينى‏ها (26 مورد- % 6/3)، عربها (17 مورد- % 4/2)، اصفهانى‏ها (12 مورد- %6/1)، ارمنى‏ها و آبادانيها (چهار مورد – % 6/0) و سرخپوستها (3 مورد- % 4/0) قرار مى‏گرفتند.

از نظر اندركنش با شنونده، تنها % 4/2جوكها (17مورد) كليدى را در بر مى‏گرفتند كه به گفت و گو با شنونده وابسته بود. بقيه بدون دخالت فعال شنونده هم قابل‏‌تعريف بودند.

از نظر وابستگى به زمينه، تنها %8/8 از جوكها (63مورد) به رخدادهاى خاصِ محيطى وابسته بودند. مهمترينِ اين موارد عبارت بودند از جذب كننده‏هاى معنايى همه‏‌گيرى مانند وقايع سياسى (انتخابات، واقعه‏ى بيستم شهريور/ یازده سپتامبر)، سريالهاى تلويزيونى و فيلم‏ها، و مسابقات ورزشى (به ويژه فوتبال).
از نظر حضور نشانه‏هاى پيرازبانى و غيركلامى، % 2/14 از جوكها (102مورد) چنين علايمى را داشتند. تمام نشانه‏هاى پيرازبانى -مانند تقليد لهجه، حركات دست و پا، و حالت چهره- در اين رده گنجانده شدند. از ميان اين جوكها، در 28 مورد (% 9/3) نشانه‏ى پيرازبانى -كه معمولا حالتى در چهره به همراه حركت دست بود- به عنوان كليد عمل مى‏كرد و جوك فاقد كليد زبانى بود.

ب) مقايسه و همبستگى

1) زبان و مليت
جوك‏هاى فارسى و انگليسى تفاوت چندانى از نظر ساختار و نوع نداشتند. اصول حاكم بر رده‏بندى ساخت معنايىِ جوك‏هاى فارسى عينا براى جوكهاى انگليسى و فرانسوى هم قابل تعميم بودند و حتى نسبت جوكهايى كه از هر نوع وجود داشت، در گذار از مرزهاى زبانى دست نخورده باقى مى‏ماند. با اين وجود، جوكهاى فارسى و انگليسى از چند نظر با هم تفاوت داشتند.

الف) اندازه‏ى پايه‏ى جوكهاى فارسى (972 بيت) كمتر از انگليسى (1265 بيت) بود. همچنين كليدهاى جوكهاى فارسى (107 بيت) هم كوتاهتر از همتاهايشان در زبان انگليسى (133 بيت) بودند. يكى از دلايلى كه مى‏تواند اين تفاوت اندازه را توجيه كند، فاصله‏ى بيشترِ زبان عاميانه و رسمى در فارسى است. چنان كه مى‏دانيم، جوك‏ها در عمل همواره در گويشى عاميانه و خودمانى تعريف مى‏شوند. موارد استثنايى كه اين بر اين قاعده وارد است (مثل مجلات و كتابهاى جوك) بيشتر به عنوان مخزنى براى تغذيه‏ى رفتار جوك‏گويى عمل مى‏كنند، تا روندى موازى با آن. يكى از دلايل مشخص اين تفاوت، كمتر بودنِ احتمال “در تنهايى خنديدن به متن نوشته شده‏ى جوك”، نسبت به زمانى است كه اين جوك در جمعى دوستانه تعريف مى‏شود.

به هر صورت، حتى در مجلات و كتابها -و به تازگى سايت‏هاى- داراى جوك هم تلاش مى‏شود تا متن جوك با زبانى نزديك به گويش عاميانه نوشته شود.

زبان فارسى و انگليسى از نظر چگونگى فشرده سازى اطلاعات در ساختهاى زبانى با هم تفاوتهايى دارند. مهمترينِ اين تفاوتها، به فاصله‏ى زبان عاميانه و رسمى در اين دو زبان مربوط مى‏شود. در زبان انگليسىِ معيار، تفاوت بين گويش رسمى و عاميانه بسيار كمتر از فارسى است. شكسته شدن حروف و ادغام واژگان در زبان فارسى، آنقدر پيش رفته است كه فهم زبان گفتارى ما را براى يك فرد آشنا به فارسىِ نوشتارى و رسمى دشوار مى‏سازد. البته در زبان انگليسى هم زبانهاى عاميانه‏اى با همين درجه از فشردگى وجود دارد، اما آنها را بيشتر در ميان اقليتهاى قومى و به ويژه زبان كوچه‏ى سياهان آمريكايى مى‏بينيم. در هر صورت، امكان دارد كه نزديكى زبان انگليسىِ رسمى با زبان عاميانه، دليل بيشتر بودن محتواى اطلاعاتى جوكهاى انگليسى باشد. در پژوهش كنونى، تمام جوكهاى انگليسى و بخشى از جوكهاى فارسى از شبكه‏ى اينترنت برداشت شدند. براى پرهيز از تداخل متون نوشتارى و گفتارى، به هنگام شمارش نمادهاى به كار گرفته شده در هر جوك، تمام جوكها به زبانى عاميانه -فارسى يا انگليسى- براى شنوندگانى تعريف شدند و بعد عمل شمارش بر روى اين نسخه‏ى زنده و فعال انجام گرفت.

ب) از نظر تابوهاى مورد اشاره، جوكهاى فارسى و انگليسى مشابه بودند. اما مفاهيم تنش‏‌زاى به كار گرفته شده در اين دو زمينه تفاوتهاى چشمگيرى را از خود نشان مى‏دادند. چنان كه از نمودار ميل‌ه‏اىِ توزيع مفاهيم تنش‏‌زا بر محور زبانِ جوكها بر مى‏آيد، جوكهاى فارسى در اين موارد با نمونه‏‌هاى انگليسى تفاوت دارند:

نخست: اشاره به مسئله‏‌زا بودن عقلانيت در جوك‌هاى فارسى بسيار بيشتر ديده مى‏شود. عقلانيت به عنوان موضوعى كه خدشه‌‏دار شدنش محور موضوعىِ جوك‌ها باشد، در زبان انگليسى رواج ندارد، اما در فارسى چنين محورى به روشنى ديده مى‏شود.

دوم: در جوكهاى فارسى به مرگ بيشتر پرداخته شده است. ماجراى بسيارى از جوك‌هاى فارسى، ارجاعى مستقيم به مفهوم مرگ دارد و اين در حالى است كه چنين مفهومى با اين فراوانى در جوك‌هاى انگليسى تكرار نمى‏شود.

سوم: اشاره به گناه و جرمهاى مدنى، در جوكهاى انگليسى بسيار بيش از نمونه‏‌هاى فارسى ديده مى‏شود. اين امر مى‏تواند ناشى از نهادينه شدن قانون و پايدارى بيشتر اخلاق مدنى در آن كشورها باشد.

پ) با توجه به شيوه‏ى گردآورى جوك‌هاى انگليسى، نمونه‏هايى كه كليدشان به اشاره‏‌هاى پيرازبانى منحصر باشد، در مجموعه‏ى ما وجود نداشت. اين امر ناشى از ناممكن بودن ثبت اين جوك‌ها در قالب نوشتار بود، وگرنه جوكهاى داراى عناصر پيرازبانىِ غيركليدى در نمونه‏‌هاى انگليسى و فارسى با بسامدى كمابيش يكنواخت مشاهده شد.

2) نوع و رده

مهمترين معيار براى رده‏‌بندى جوكها، نوع آنهاست.
الف) از نظر تابوها، بيشترين اشاره به تابوهاى جنسى در جوكهاى نوعِ بازآرايى ديده شد، كه بزرگترين رده را نيز تشكيل مى‏دادند. اين بدان معناست كه به طور آمارى، بيشتر جوكها را مى‏توان از نوع بازآرايى و داراى تابوى جنسى دانست. الگوى ديگرى كه وجود داشت، غياب جوكهاى داراى مضمون سياسى در ميان جوكهاى داراى باطل‌نما بود.

نكته‌‏ى خيلى جالب، آنكه جوكهاى داراى تسلسل منطقى فاقد تابو بودند.

ب) فراوانى اندركنش با شنونده در ميان انواع گوناگونِ جوك، متفاوت بود. جوكهاى داراى ساختار قياسى و تسلسل منطقى فاقد اندركنش بودند، و در جوكهاى داراى بازآرايى هم نمونه‏هاى فاقد اندركنش بيشتر از آنهايى بود كه با شنونده اندركنش داشتند. در جوكهاى داراى ايهام و باطلنما، وجود اندركنش شايعتر از غيابش بود.

پ) اشاره‏هاى پيرازبانى در جوكهاى داراى قياس بيشينه بود. تعداد خيلى زيادى از اين جوكها داراى چنين اشاره‏هايى بودند، و بخش عمده‏ى جوكهايى كه كليدشان غيركلامى و علامتى بود هم در اين رده مى‏گنجيدند. بخشى از اين جوكها هم به رده‏ى جوكهاى داراى بازآرايى تعلق داشتند. تعداد كمى از جوكهاى داراى ايهام چنين اشاره‏هايى را -بيشتر به عنوان اطلاعات فرعى و نه كليدى- دارا بودند. جوكهاى داراى باطلنما و تسلسل منطقى فاقد چنين اشاره‏هايى بودند.

ت) جوك‏هاى داراى بازآرايى بيشترين تعداد و نسبت از جوك‏هاى وابسته به زمينه را در بر مى‏گرفتند. با اين وجود، جوكهاى داراى ايهام نسبت به تعدادشان بخش بزرگترى از اين جوكها را در خود جاى مى‏دادند. جوكهاى داراى تسلسل منطقى فاقد وابستگى به زمينه بودند و اين شاخص در جوكهاى داراى باطلنماى منطقى نيز بسيار پايين بود.

ث) از نظر محتواى اطلاعاتى، جوكهاى نوعِ بازآرايى بزرگترين و نوعِ ايهام كوچكترين دسته را تشكيل مى‏دادند. بيشترين پراكندگى از نظر اندازه در جوكهاى داراى تسلسل ديده مى‏شد، و متراكم‏ترين و كم‏دامنه‏ترين توزيع اندازه در جوكهاى داراى بازآرايى وجود داشت.

ج) جوكهاى نوع بازآرايى بيشترين صراحت را در مورد قوميت قهرمان ابراز مى‏كردند. بيشترين ارجاعات به تمام قوميتها در اين گروه ديده مى‏شد. هنگامى كه درصد ارجاع به قوميتها بر حسب تعداد هر دسته از جوكها محاسبه شد، جوكهاى داراى قياس هم از نظر ارجاع به قوميت ترك و قزوينى اهميت يافتند.

چ) از نظر توزيع مفاهيم تنش‏زا هم ارتباط مشخصى در ميان انواع گوناگون جوك ديده مى‏شد. نكته‏ى چشمگير، فراوانىِ ارجاع به عقلانيتِ مخدوش در جوكهايى بود كه باطلنما داشتند. پس از اين دسته، جوكهاى داراى قياس/تعميم چنين ارجاعاتى داشتند و در سطحى بسيار پايينتر، جوكهاى داراى تسلسل منطقى هم به اين موضوع اشاره مى‏كردند. عقلانيت در جوكهاى داراى ايهام و بازآرايى مورد اشاره واقع نمى‏شد.

خشونت، از الگويى معكوس تبعيت مى‏كرد. يعنى در نوع بازآرايى و ايهام فراوان بود و با نسبتى بسيار كمتر در جوكهاى داراى قياس يافت مى‏شد. اين موضوع در جوكهاى داراى تسلسل و بازطلنما مورد اشاره واقع نمى‏شد.

اشاره به بيمارى و گناه/جرم در جوكهاى نوع بازآرايى از همه بيشتر ديده مى‏شد، و جوكهاى داراى قياس هم به نسبتى كمتر اين عناصر را در خود داشتند. در جوكهاى داراى تسلسل و باطلنما عنصر گناه/جرم مورد اشاره واقع نشده بود.

مرگ، بيش از همه در جوكهاى داراى باطلنما ديده مى‏شد. اين عنصر در رده‏ى بازآرايى با نسبتى كمتر حضور داشت و در جوكهاى داراى تسلسل وجود نداشت. اشاره به موضوع تغذيه و تابوهاى خوراكى در جوكهاى داراى ايهام رايج بود و در نوع داراى تسلسل غايب بود.

ح) به طور كلى بيشترين ارجاع به نقش اجتماعى قهرمانان در جوكهاى داراى بازآرايى و كمترين اشاره به اين موضوع در جوكهاى داراى تسلسل منطقى ديده مى‏شد. قهرمانان بيشتر به گروه افراد مذهبى، مسافران، كودكان و بيماران منسوب مى‏شدند، و بيشترين كنش اجتماعىِ مورد اشاره، رابطه‏ى عاشقانه يا زناشويى بود.

3) اندازه
چنان كه گفتيم، برخى از جوكها به همراه كليدِ كلامى، از كليدهاى پيرازبانى نيز استفاده مى‏كردند و نشانه‏هاى حركتى را دستمايه‏ى ايجاد گذار از معناى پايه به هدف قرار مى‏دادند. يعنى شكل صورتبندى معناى كليد در آنها با بقيه متفاوت است و علاوه بر علايم گفتارى، در نظامهاى نشانگانى غيرزبانى تمركز يافته است. با توجه به آنچه كه در مورد اندازه‏ى ثابتِ كليد گفتيم، بايد قاعدتا انتظار داشته باشيم كه اندازه‏ى كليدهاى زبانى در اين جوكها كمتر از جوكهاى فاقد علايم پيرازبانى باشد. از سوى ديگر، با توجه به شفافيت كمترِ اين نوع علايم، و با توجه به قواعد ياد شده در نظريه‏ى منشها، انتظار داريم كه ابهام و شكست تقارن معنايى در اين جوكها كمتر از جوكهاى عادى باشد. پس پيش‏بينى مى‏كنيم كه اندازه‏ى كل چنين جوكهايى بايد كمتر از جوكهاى ديگر باشد. اين بدان معناست كه نوعى همبستگى منفى ميان حضور عناصر پيرازبانى و اندازه‏ى جوك و كليد مورد انتظار است. شواهد آمارى نشان داد كه چنين پيش‏داشتى درست است و همبستگى بين حضور عناصر پيرازبانىِ حاضر در كليد با حجم كلى جوك (136/0) و حجم كليد (312/0) در سطح 01/0 خطا معنادار است.

جمع بندی: اهميت جوكها از ديد نظريه‏ى منشها
جوك، از زاويه‏ى ديد نظريه‏ى منشها، شكلى بسيار ويژه از عناصر فرهنگىِ تكثير شونده است. آنچه كه جوك را به عنصر فرهنگى (منش) خاصى تبديل مى‏كند، اين ويژگيهاى آن است:

الف) جوك متنى خودبسنده و مستقل از زمينه‏ى معنايى پيرامون خويش است، اين استقلال از محيط در دو بعد معنا دارد:

نخست: جوك‏ها به لحاظ پاداشى كه به مخاطب انسانى‏شان منتقل مى‏كنند، خودبسنده‏اند. يعنى بر خلاف خبرهاى مهم، نظريه‏هاى علمى، و منشهاى مربوط به عملكردها و فنون، جوك به چيزى خارج از خود اشاره نمى‏كند. چنان كه گذشت، % 2/91) از جوكها بدون اين كه با رخدادهاى محيطى مربوط باشند، مى‏توانند تعريف شوند. اين بدان معناست كه اين جوكها تاريخ مصرف ندارند و به اتفاقات گذرا و خاصى در جهان خارج اشاره نمى‏كنند.

از سوى ديگر، پاداش‏دهنده بودن جوك به امكاناتى كه براى تغيير جهان و تسلط بر من/ديگرى/جهان ايجاد مى‏كند بستگى ندارد. هيچ كس جوك را براى آن كه بعدها استفاده‏اى عملى از آن بكند ياد نمى‏گيرد، و به سوداى آنكه روزى به درد مخاطب بخورد آن را منتقل نمى‏نمايد. ما به سادگى براى اين جوك مى‏شنويم كه بخنديم، و براى آن جوك مى‏گوييم كه ديگران را بخندانيم. اين خنديدن و خنداندن، جداى از كاركردهاى جامعه‏شناختىِ پيچيده‏اى كه برشمرديم، بر حضور نوعى اتصال كوتاه ميان سيستم پاداش/لذت و دستگاه رمزگشايى معنايىِ ما دلالت دارد. جوك منشى است كه بلافاصله باعث سرخوشى و خنده مى‏شود. بنابراين تأثير آن فورى و بى درنگ است، و به نقطه‏ى نامعلومى در آينده وكاربردى نامشخص در شرايطى خاص اشاره نمى‏كند.

دوم: جوك از نظر ساخت معنايى هم خودمختار است. البته هر جوكى در زبانى ويژه و در زمينه‏اى از اطلاعات پايه و دانسته‏هاى اوليه معنا مى‏شود، اما آنچه كه يك منش را به جوك تبديل مى‏كند، چرخه‏اى بسته از ارتباطات معنايى است كه به درون خودِ جوك منحصر مى‏شود. معناى پايه و هدف، مانند يين و يانگى سرخوشانه در هم تنيده مى‏شوند و از ديالكتيك اين دو خنده زاده مى‏شود. دانسته‏هاى زمينه‏اىِ شركت كنندگان در جوك‏گويى، بسترى را فراهم مى‏كند كه اين رخدادِ معنايى ممكن شود، اما صورت و ساخت آن را معين نمى‏كند.

به اين ترتيب، جوك منشى است كه نظامى خودارجاع از ارتباطات معنايى را در دل خود نهفته است و در تار و پود همين شبكه‏ى ارجاعات است كه گذار از معناى پايه به هدف ممكن مى‏گردد.

ب) جوك منشى كوتاه است. چنان كه گفتيم، اندازه‏ى متوسط آن حدود هزار بيت است كه يك دهم اين مقدار به كليد تعلق دارد. منشهاى ديگرى كه بتوانند همچون جوكها مستقل و فارغ از زمينه‏هاى اطلاعاتىِ پيرامونى تكثير شوند و با موفقيت جوك مرزهاى سنى، طبقاتى، و جمعيتى را درنوردند، بسيار اندكند. تنها منشهاى مشابه ديگرى را كه مى‏شناسيم، شايعه، و در سطوحى پايينتر، نامه‏هاى زنجيره‏اى هستند.

اما در مورد شايعه و اندازه‏ى آن شرح چند نكته ضرورى است.

چنين مى‏نمايد كه كوتاه‏ترين منشهاى موجود در سپهر فرهنگى، شايعه‏ها باشند. شايعه‏ها عناصر فرهنگى بسيار كوچكى هستند كه مرتبا در زمينه‏ى تحولات فرهنگى زاده مى‏شوند و پس از مدتى كوتاه منقرض گشته و جاى خود را به نسخه‏هايى جديد و نوظهور مى‏سپارند.

به هر برش زمانى از هر نظام اجتماعى كه بنگريم، مجموعه‏اى از منشها را باز مى‏يابيم كه در اطراف رخدادهاى تعيين كننده‏ى توزيع لذت و قدرت در آن جامعه تمركز يافته‏اند. آن رخدادها، جذب كننده‏هاى پويايى سيستم را در برش زمانى مورد نظر ما تشكيل مى‏دهند. يعنى گرانيگاه رفتارىِ سيستم اجتماعى در آن لحظه‏ى خاص، در اين رخدادها خلاصه مى‏شود. اين جذب كننده‏ها، مانند آنچه كه در هر سيستم پيچيده‏اى رواج دارد، در طول زمان تغيير مى‏كنند و متحول مى‏شوند، اما همواره الگويى قانونمند و نظامى با قاعده از تحولات را رقم مى‏زنند. توجه داشته باشيد كه اين قواعد و آن قوانين مى‏توانند در چشم افراد عادى آشوبگونه و هرج و مرج گونه بنمايند. اين در حالى است كه آشوب هم قواعد خاص خود را دارد.

منش‌هاى متصل به اين رخدادها، تفسيرهايى متنوع و معمولا متعارض را شامل مى‏شوند كه معناى منسوب به آن رخدادِ مهم را به شيوه‏اى رقابتى در ذهن اعضاى آن جامعه تعيين مى‏كند. اخبار، تحليلهاى علمى و اظهار نظرهاى رسمى، مشهورترين منشهاى سازمان يافته در اطراف اين رخدادها هستند.
شايعه منشى كوتاه است كه معمولا ساختار معنايى‏اش به قطب علمى نزديكتر است و معناهايى روشن و دقيق )و معمولا نادرست( را منتقل مى‏كند. شايعه‏ها به شكلى پيوسته و هميشگى در اطراف جذب كننده‏هاى معنايىِ يك نظام فرهنگى توليد مى‏شوند و با تغيير مكان اين جذب كننده اهميت و ارزش خود را از دست مى‏دهند. شايعه، در واقع نوعى انگل نرم اطلاعاتى است كه در زواياى ناديده انگاشته شده‏ى سپهر دانايى افراد نشو و نما مى‏كند و گسستها و شكافهاى ناشى از نادانى افراد درباره‏ى مسائل مهم را پر مى‏نمايد. پويايى شايعه را با ابزارهاى نظرى گوناگونى مورد بررسى قرار داده‏اند. به كمك نظريه‏ى منشها مى‏توان بسيارى از الگوهاى يافت شده در اين مدلها را به شكلى كاربردى‏تر بازتعريف كرد. از آنجا كه بحث ما در اينجا به شايعه‏ها مربوط نمى‏شود. تنها در مقام مقايسه به گوشزد كردن اين نكته بسنده مى‏كنيم كه كوچك بودن شايعه‌‏ها از اين وابستگى‏شان به گرانيگاه‏هاى معنايى و سوار شدنشان بر اخبار رسمى ناشى مى‏شود، و مانند جوكها ساختى خودبسنده، چندپهلو و خودارجاع ندارند.

اين دو ويژگى، يعنى خودبسندگى و كوچكى، شاخصهايى هستند كه جوكها را به موضوعى بسيار مناسب براى تحليلهاى فرهنگى تبديل مى‏كنند. نظريه‏ى منشها، مدلى سيستمى از پويايى فرهنگ است كه عناصر فرهنگى )منشها( در آن نقشى كليدى را ايفا مى‏كنند. براى وارسى تجربىِ كاربرد اين مدل، به ساختارى پايه و كمينه از عناصر اطلاعاتى نياز داريم تا به كمك آن مفهوم منش را تعريف كنيم و باقىِ تحليلهاى خود را بر مبناى آن طرحريزى نماييم. به اين ترتيب نياز به رده‏اى از عناصر فرهنگى داريم كه بتوان با تحليل كردنشان به اين ساختار كمينه دست يافت.

دو ويژگىِ به ظاهر متناقضِ جوك، آن را به نامزدى شايسته براى اين كار تبديل مى‏كند. جوك از سويى آنقدر پيچيده است كه بتواند به عنوان واحد همانندسازى مستقل عمل كند و سوى ديگر چنان ساده است كه به سادگى مى‏تواند مورد وارسى و تجزيه و تحليل قرار گيرد.

کتابنامه
آلپورت،گ. و پستمن، ل. روانشناسى شايعه، ترجمه‏ى ساعد دبستانى، مركز تحقيقات مطالعات و برنامه‏ريزى صدا و سيماى جمهورى اسلامى، انتشارات سروش، 1372.
پژوهشي درباره¬ي شوخي، کتاب ماه علوم اجتماعي، سال 7، شماره¬ي 6، فروردين، 1383.
وکیلی، شروین، جامعه‌شناسی جوک و خنده، انتشارات اندیشه‌سرا، 1385.
وکیلی، شروین، نظریه‌ی منش‌ها، نشر شورآفرین، 1389 (الف).
وکیلی، شروین، نظریه‌ی سیستمهای پیچیده، 1389 (ب).
جوک‌گویی در رسانه‌های نو، روزنامه‌ی دنیای اقتصاد، پنجشنبه 2/11/1393 (الف).
سخنی درباره‌ی رنگ جوکها، مصاحبه با روزنامه‌ی دنیای اقتصاد، پنجشنبه 14/12/1393 (ب).

Freud, S. Jokes and Their Relations to Unconscious, Norton Pub., 1960.
Wolff, H. A., Smith, C. E. & Murray, H. A. The Psychology of Humor I; A Study of Responses to Rece-Disparagement Jokes. Journal of Abnormal and Social Psychology, No. 28, 1934.
Goldstein, J. H.& McGhee, P. E. (eds.) The Psychology of Humor; Theoretical Perspectives and Empirical Issues, Academic Press, 1972.

همچنین ببینید

ناموس ،حق و داد

مقاله‌ای درباره‌ی تبارشناسی «ناموس» که در نشریه‌ی  «رسانه‌ی فلسفه و فرهنگ»، سال اول، شماره‌ی دوم، زمستان ۱۴۰۰، ص:۱۷-۲۰، منتشر شد...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *