پیش درآمد: در هر نظام اجتماعی الگویی از کردار که در شرایط معمول و آشنا (و نه موقعیتهای حدی و بحرانی) بیشترین توزیع آماری را داشته باشد، رفتار هنجارین نامیده میشود. رفتار هنجارین سرمشقی عملی است که در بافت فرهنگی غالب رفتار پسندیده، عاقلانه، امن، و معمول در شرایطی خاص را تعیین میکند. چون اعضای جامعه در چنین باوری مشترک هستند، معمولا همین رفتار را بازتولید میکنند. بنابراین شکلِ مرسوم و قابلمشاهدهی رفتار که بیشترین فراوانی را دارد نیز همان رفتار هنجارین است. به همین خاطر هم بر انتخابهای تک تک افراد فشاری اجتماعی وارد میکند و همرنگی و همنوایی را در راستای الگوی یاد شده سازمان میدهد. تثبیت رفتارهای هنجارین معمولا در سنین کودکی تا جوانی رخ میدهد.
شبکههای اجتماعی مجازی فضاهایی اجتماعی هستند که در دل سیستمهای فنآورانهی الکترونیکی پدیدار میگردند و در بسترشان دو یا چند کنشگر اجتماعی با هم درگیر تبادل پیام میگردند، بی آن که به طور عینی با هم رویارو باشند. در شکل سنتیِ ارتباط انسانی، تبادل پیامِ معمول به صورت رو در رو و چهره به چهره صورت میپذیرد و ارسال پیامهای غیابی به نامهنگاری یا فرستادن پیام شفاهی در موارد استثنایی محدود میشود. یعنی فضاهای مورد نظرمان اموری نوظهور و بیپیشینه هستند که هنوز هنجارهای اجتماعی در درونشان رخنه نکرده و نهادینه نشده است. به همین دلیل ظهور شبکههای اجتماعی مجازی فرصتی است برای وارسی گرایشهای غیرهنجارین در رفتار کنشگران اجتماعی. به ویژه الگوی کردار جوانان در این میان اهمیتی چشمگیر دارد چون هم از سویی بدنهی کاربران شبکههای اجتماعی هستند و هم از سوی دیگر در لبهی تثبیتِ هنجارهای جمعی قرار دارند و هنوز مانند افراد میانسال و سالمند در دل آن هضم نشدهاند.
پرسش کلیدی: در این نوشتار کوتاه میخواهم در قالبی فهرستوار به این پرسش مرکزی پاسخ دهم: الگوهای کردار غیرهنجارینی که جوانان هنگام حضور در شبکههای مجازی از خود ظاهر میسازند، چیست؟
پاسخ: تا جایی که از مشاهدهی میدانی نگارنده بر میآید، جوانان در شبکههای اجتماعی (گروههای اینترنتی، جوامع مجازی مثل facebook و LinkedIn، و شبکههای تلفن همراه مثل وایبر و What’s UP) در چهار مورد رفتار خارج از هنجار نشان میدهند. این الگو باعث شده نوعی هنجار دوگانه بر کردار شهروندان جوان ایرانی حاکم شود و حدس من آن است که هنجار فضاهای مجازی به خاطر ماهیت آزادانهتر و لذتجویانهترشان به تدریج در آینده بر هنجار اجتماعی بیرونی غلبه کند.
نخست: خودافشاگری: در فرهنگ عمومی ما بیان احساسات و عواطف و به خصوص سرخوردگیها و دلخوریهای ناشی از مسائل شخصی و خانوادگی بسیار به ندرت بیان میشود و ابراز عمومی آن در فضای افراد ناآشنا و غریبه به کلی نامرسوم است. در فضاهای مجازی چنین امری رایج است و فراوان به نوشتار، عکس یا فیلمی بر میخوریم که در آن دختر و پسری را با دوستشان از جنس مخالف نشان میدهد، یا لحظات خوش یا ناخوشِ خصوصیِ میانشان را بازنمایی میکند.
دوم: تابوشکنی: در روابط اجتماعی هنجارین اشاره به مسائل جنسی و طرح نقد و حمله به مسائل سیاسی و مذهبی تابو محسوب میشود. طرح بیپردهی مسائل جنسی نوعی بیادبی و پردهدری محسوب میشود و تاختن به هنجارهای مسلط سیاسی یا دینی علاوه بر این ممکن است شکلی از جرم نیز قلمداد گردد. در شبکههای مجازی تابوها به فراوانی و با شدت و دامنهای بیسابقه مورد حمله قرار میگیرد. البته گفتمانهای برآمده از دل شبکههای مجازی هم خطوط قرمز و تابوهای خاص خود را دارند و فضایی عاری از محرمات و تهی از حرمتها محسوب نمیشوند. با این وجود الگو و دایرهی تاثیر این خطوط قرمز به کلی با آنچه که در فضای غیرمجازی میبینیم متفاوت است.
سوم: پرخاشگری: حوزهی تمدن ایرانی در کل و فرهنگ ایران معاصر به طور خاص از خشونت و پرخاشگری رویگردان بوده و آن را نکوهش میکند. کشور ما در یک قرن گذشته دو انقلاب (مشروطه و اسلامی) و سه بار تغییر نظام سیاسی (از استبداد به مشروطه، از قاجار به پهلوی، و از سلطنتی به جمهوری اسلامی) را از سر گذرانده است و تلفات این انقلابهای درونی به شدت اندک بوده است. با وجود پرهزینه بودنِ جنگ ایران و عراق، درگیری ایران در جنگهای جهانی اول و دوم نیز کمینه بوده و در کل کارنامهی خشونتگریزی ایرانیان در فضای پرتنش و پرخشونت قرن بیستم درخشان است و به هیچ عنوان با کشورهای همسایه مثل روسیه و ترکیه یا کشورهای اروپایی قابلقیاس نیست.
در همین بافتِ تاریخی، خشونت کلامی و نفرتپراکنی در کنش ارتباطی نیز امری نکوهیده و غیراخلاقی دانسته شده و معمولا کسی که زیاد ناسزا میگوید و زبانی پرنفرت و خشونت دارد و یا با این و آن دعوا میکند، دیوانه یا مجرم قلمداد میشود. در این زمینه رواج چشمگیر خشونت زبانی و ابراز نفرت در فضاهای مجازی چشمگیر است. یعنی چنین مینماید که نوعی جبرانِ غریزهی ابتداییِ خشونت در کاربران شبکههای مجازی بروز کرده است. رواج این رفتار و میلِ مخاطبان برای دنبال کردنشان کمابیش به تمایل مردم برای تماشای کتککاریای خیابانی یا اعدامی در ملأعام شباهت دارد و به نظرم بیش از آن که نشانگر میل به ابراز خشونت باشد، جبرانی برای مهار اجتماعی خشونت است.
به هر روی در شبکههای مجازی ابراز خشونت کلامی نسبت به افراد و گروهها و اقوام بسامدی بالا دارد، و تمایل مخاطبان برای مشاهدهی این نوع زبان و مشارکت در آن نیز به نسبت چشمگیر است. (نمونهاش محبوبیت صفحهی ژانر بر فیسبوک است). با این وجود چنین مینماید که موازی با این فریفتگی نسبت به خشونت نوعی اخلاق جمعی نیز در دل همین شبکههای مجازی تکامل یافته باشد. چون اظهار نظرها دربارهی افرادی که این خشونت و نفرت را از خود ظاهر میسازند، نشان میدهد که نکوهش اخلاقیشان با شدت و صداقت بیشتری نسبت به جهان عینی همچنان به جای خود باقی است.
چهارم: گرایش به ادبیات و زبان استانده: هرچند غریب مینماید، اما شبکههای مجازی به ظاهر تاثیری سودمند در آموزش ادبی جوانان به جا گذاشته است. خطاهای دستوری و غلطهای دیکتهای فراوانی که در یکی دو سالِ نخستِ ظهور این شبکهها فراوان بود و مایهی نگرانی هم بود، به سرعت جای خود را به زبانی استانده و کمابیش پیراسته داده که گاه ادیبانه است و گاه تبلور زبان گفتاری، اما به هر روی قالب و قاعده و استاندههای معقول و یکدستی دارد. در همین عنوان میتوان مسئلهی بسیار جالبِ بازگشت شعرهای پارسی به فضای عمومی را مطرح کرد. الگویی رو به رشد از نقل قول از بیتهای شعر پارسی در میانهی سخن یا بهرهجویی از اشعار بزرگان و به اشتراک گذاشتنشان دیده میشود. جالب آن که محور این آثار ادبی در ابتدای کار بیشتر به آثار شاعران نو و قالبهای شعری سپید یا نیمایی منحصر بود، اما طی پنج شش سال گذشته روندی منظم و معنادار از چرخش به سوی اشعار کهن و ادبیات کلاسیک پارسی دیده میشود که نویدبخش است و نشان میدهد نوعی سلیقهی زیباییشناسانه و سواد ادبی در میان کاربران شبکههای مجازی تکامل یافته است.