شروین وکیلی
- در کل، برگزاری مسابقه، المپیاد، همایش، جشنواره و کارسوق راهبردهایی شناختهشده و مرسوم برای تشویق و گسترش آموزش علوم در یک جامعه هستند؛ از این رو المپیاد زیست را هم میتوان به نوعی دستمایهی «رسمیتیافتن» علم زیستشناسی به عنوان علمی جدی و رسمی در میان دانشآموزان و عوامِ جامعه دانست.
- با وجود این آنچه رشد واقعی آموزش علوم و نه تراکم نمادها و زرقوبرقهای نمایشی علمی را موجب میشود، شبکهای از این برنامههای تشویقی است که در تعادل و ارتباط با یکدیگر طراحی و اجرا شود و مهمتر از همه اینکه با برنامههای آموزشی، پژوهشی و پشتیبانی فنی از مراکز خودآموزی و تحقیق آزاد، تکمیل گردد.
- متاسفانه در کشورمان برنامهای از این دست وجود نداشته است. در کل، پرداختن به اموری مانند المپیاد و مسابقه و نمایشگاه علمی با اهدافی کوتاهمدت، مقطعی و بیارتباط با سایر برنامهها انجام میگرفته و نشانی از یک طرح عمومی و درازمدت که این برنامهها را به هم متصل کند و چفت و بستی معنادار در میانشان پدید آورد، به چشم نمیخورد. بدتر از همه آنکه اصولا بیشتر این برنامهها با قصد و نیتِ همان زرقوبرق و تبلیغات مقطعی طراحی و اجرا میشده و از همان ابتدا دانش و عزم لازم برای قراردادن آن در زمینهی عمومی و کلانِ آموزش علوم در کشور، در کار نبوده است.
- با وجود این در اینجا و آنجا تلاشهایی فردی و به ندرت جمعی و دیرپاتر (مثلا در دورهی بین 1372-1380 در علامهحلی و فرزانگان) انجام گرفته که به این چارچوب کلی نظر داشته است. دستاورد این تلاشها آن بوده است که برنامههایی در اتصال و راستای آموزش «دانش راستین» و نه «علایم دانستن» تدوین و با موفقیت اجرا شود. این فعالیتها که در گوشهوکنار -و همچنین در درونِ ساختارهای رسمیتری مانند المپیاد و آموزشوپرورش- انجام میگرفته، به گمان من تنها نقاط درخشش آموزش علوم در دوران کنونی ما هستند؛ تا جایی که من خبر دارم در نهایت، تمام این تلاشها به دلیل ندانمکاریهای مدیریتی و ناهمخوانی مطالبات سطوح بالایی مدیریت آموزشی کشور با ضرورتهای واقعی و موجود، نیمهکاره رها شده و تداوم نیافته است. درازپاترین حرکتی که من میشناسم جریان «پژوهشیها» و برنامهی آموزش پویا (در برابر آموزش ایستا) است که در 1372 در دبیرستان علامهحلی آغاز شد و در 1374 با نمایشگاههای علوم و فنون رسمیت یافت و تا 1380 به انباشت خزانهای غنی از راهبردهای آموزشی و تجربههای جمعی انجامید. گرهخوردن این تلاشها با فعالیت معلمان با انگیزهای که در مدارس دیگر (به خصوص مراکز سمپاد) به کاری مشابه مشغول بودند، در نهایت جریانی را پدید آورد که به ویژه در زیستشناسی و فیزیک ماندگار شد و پویایی آموزشی در المپیاد زیستشناسی را هم میتوان دنبالهی همان جریان دانست. با وجود این، آسیبشناسی عمومی ناشی از فقدان برنامهریزی عمومی و مدیریت کلان، در اینجا هم اثرگذار بوده و این تلاشها را به جزیرههایی در میانهی اقیانوس آشوب تبدیل کرده است.
- در یک نگاه کلی با توجه به چارچوب عمومیای که ذکرش گذشت میتوانم تاثیر المپیاد زیست بر آموزش زیستشناسی ایران را در دههی اخیر به این ترتیب جمعبندی کنم:
- المپیاد در تشویق دانشآموزان به مطالعهی بیشتر و خارج از کتاب درسی در زمینهی زیستشناسی موثر بوده است.
- المپیاد به پیدایش نسلی از معلمان جوان و خلاق و اندوختهشدن تجربیات آموزشی دست اولی در ایران انجامید که بدون وجود این نهاد پدیدار نمیگشت یا تداوم نمییافت.
- المپیاد به «المپیادی»شدن علم زیستشناسی در ایران کمک رساند که محصول جانبی نامطلوبی است؛ یعنی زیستشناسی را به مجموعهای از نکات جالب (بدون نگریستن به طرح کلی این علم) و شبکهای از جوابهای حفظکردنی (بدون آموزش راهبرد دستیابی به این جوابها و پرسشهای مولدشان) فروکاست؛ البته این در مورد کل آموزش زیستشناسی ایران صادق است و تلاشهای معناداری برای رهیدن از این بند در میان معلمان باشگاه انجام گرفت که باید منتظر نتیجهاش ماند…
چه سود از این نوشته که به تقریب ده سال دیر منتشر می شود. اگر به وقت هم منتشر می شد خواننده ای نداشت که بتواند به اندرزهای آن عمل کند. آن که می توانست نمی خواست، آن که می خواست نمی توانست.
آنها که افتد و دانی سمپاد را هم با موفقیت از ریشه کندند چون میوه اش سرکش بود.
۱ ـ عدم آموزش شیوه ی طرح پرسش و روش پاسخ یابی و به تعبیر آقای وکیلی عدم « آموزش راهبرد دستیابی به جواب ها و پرسش های مولد شان » مختض « آموزش زیست شناسی » نیست ؛ بگویید در کدام رشته روش پرسش زایی و پاسخ یابی را می آموزند ؟
۲ ـ « درازپاترین حرکت » یعنی چه ؟!
در متنی که به زیست شناسی ربط دارد ، ( با توجه به نام هایی مانند بند پا و هزار پا ) « پا » به عنوان عضو بدن پیشتر به یاد می آید تا « پا » به عنوان مخفف « پاینده » .
شاید مانا ترین یا حتا دیرپا ترین تعبیر مناسب تری باشد .