من در واپسین انتخابات ریاست جمهوری به آقای روحانی رای دادم، و چون به استفاده از تمام ظرفیتهای حقوق قانونی شهروندان باور دارم و او را بهترین گزینهی آن روزها میدیدم. نه از رای دادن پشیمان هستم و نه از گزینش او؛ و این امری فلسفی و اخلاقی است که از وظیفهی مشارکت در سرنوشت هممیهنان و عقلانیت حاکم بر انتخابها برمیخیزد. با این همه شرایط امروز کشور و نابسامانیها به شکلی است که این موضع عمومی دربارهی این حق و پشیمان نبودن از بهرهمندی از آن را نمیتوان به رضایت یا خوشنودی حمل کرد.
من به عنوان یک شهروند انتظار دارم امروز آقای روحانی در پیامش محتوای این گزارههای کلیدی و کارساز را بگنجاند، و متاسفانه حدس میزنم چنین نکند:
نخست: اعلام مبارزهی سرسختانه با فساد اقتصادی گسترده و ریشهکنیاش در تمام سطوح و همهی لایههای جامعه، با تاکید بر طبقهی نخبگان سیاسی و اقتصادیای که بزرگترین دزدیها و جرمها را مرتکب شده و میشوند. یعنی معرفی بیمهابای مجرمان در همهی سطوح، ارائهی زمانبندیای برای مهار کردنشان، و پیشنهاد چارچوبی برای رسیدگی به وضعیت و کیفر دادنشان.
دوم: اعلام برنامهای عملیاتی و آشکار برای بازگرداندن حقوق عقلانی و طبیعی شهروندی، دستکم به همان شکلی که در قانون اساسی پیشبینی شده است. به شکلی که تبعیضهای نهادین، مردمآزاریهای عقیدتی، و جرایم سازمانیافته به شکلی منظم و با مشتی آهنین ریشهکن شود. نشان دادن ارادهای که تصور رایج دربارهی تقابل ملت و حکومت –که انشاءالله نادرست است، اما هر از چندی با رفتارهایی تایید میشود!- را رفع کند.
سوم: اعلام این چرخش سیاسی که نظام حکمرانی ساز و کارهایی مؤثر را برای استقرار شایستهسالاری اجرا خواهد کرد. به شکلی که انبوهی از میهندوستان نخبه و کارساز که امروز حاشیهنشین هستند، در زمانی کوتاه جایگزین انبوهی از دیوانسالاران ناکارآمد و نالایق و گاه فاسدی شوند که اوضاع کشور را به وضع امروز کشاندهاند.
چهارم: اعلام برنامهای روشن و عقلانی که با علم پشتیبانی شود و بحران محیط زیستی کشور را چاره کند. برنامهای که با مشتی آهنین دستاندازی سودجویان به منابع طبیعی را مهار کند، به هدر دادن اندوختههای بومشناختی را متوقف سازد، و اقتصاد پرهزینه و ناکارآمد آب که از شکل کشاورزیمان ناشی میشود را با اقتصادی تندرست و سودآور (مثلا مبتنی بر گردشگری یا تولید انرژیهای پاکیزه) جایگزین کند.
پنجم: اعلام برنامهای روشن و راهبردی برای رویارویی با تهدیدهایی که وحدت ملیمان را تهدید میکند. تهدیدهایی که سرنخها و جریانهایی شناخته شده و روشن دارد، اتصالش با دولتهای دشمن شفاف و عیان است، و از این رو خیانتبار بودن جریاناش نمایان است و دیگر نمیتوان مثل چند دهه پیش مقابلهاش با ملیت ایرانی و وطندوستی را به بلاهت حمل کرد.
متاسفانه گمان نمیکنم امروز آقای روحانی به این پنج ضرورت مهم و حیاتی به شکلی قاطع و هدفمند اشاره کند، و متاسفانه حدس میزنم برنامهای شفاف و روشن و کارآمد برای چاره کردنِ پنج تنشِ فساد، قانونگریزی، نالایقسالاری، بحران محیطزیست و ایرانستیزی در کار نباشد. این تنشها به قدری بزرگ و فرساینده هستند که بیشک اشارههایی به آنها انجام خواهد شد، اما «در برههی حساس کنونی» این کلیگوییها و ملاحظهها کارساز نیست و فرصتی حیاتی را به باد میدهد، که شاید بسیار زود مایهی افسوس گردد.